مصاحبه با رتبه برتر گرایش سخت افزار در آزمون کارشناسی ارشد
مصاحبه شونده : وحید اسماعیل زاده
خلاصه : شاید یک روز اصلا مطالعه ای نداشتم و روزی دیگر 10 ساعت مطالعه.
● با سلام لطفا در ابتدا از خودتان برای ما بگویید.
وحید اسماعیل زاده – متولد سال 1362-شهرستان خوی
تا دوم دبیرستان در شهرستان خوی سکونت داشتیم که دو سال اول دبیرستان را در دبیرستان نمونه دولتی شهید مدرس مشغول تحصیل کردم و سال سوم و پیش دانشگاهی را در دبیرستان نمونه دولتی رشد منطقه 16 تهران سپری کردم.
در سال 1380 وارد دانشگاه علم وصنعت ایران شدم .رشته تحصیلی ام مهندسی کامپیوتر می باشد.در خانواده ای معمولی که تحصیلات یک امر واجب در آن به حساب می آید بزرگ شدم .
● معدل دیپلم و پیش دانشگاهی ؟
جواب :
معدل دیپلم :.05/ 19
معدل پیش دانشگاهی :13/ 19
● در مدرسه هم شاگرد اول بودید؟
تا آخر دوره راهنمایی همیشه شاگرد اول بودم و سال اول و دوم دبیرستان نیز معمولا جزو سه نفر اول کلاس بوده ام ولی سال سوم و پیش دانشگاهی با توجه به اینکه به تهران منتقل شدیم و فضا برایم کاملا عوض شده بود افت تحصیلی داشتم که به مرور تا کنکور سیر صعودی داشتم.
● وضعیت تحصیلی تان در دانشگاه چگونه بود؟
با توجه به پیش فرض ضعیفی که از دانشگاه داشتم (اینکه دیگه راحت میشیم و درس خوندن خیلی راحت تره)ترم 1 و 2 معدلهای خوبی نیاوردم ولی بعد از ترم 3 سیر صعودی خوبی داشتم البته ناگفته نماند در علم وصنعت خیلی بد نمره میدهند.
● در دانشگاه فعالیت های غیر درسی هم داشتید؟
مدرس خوشنویسی در کلاسهای خوشنویسی دانشگاه بودم.
● آیا به درس خاصی علاقه مند بودید؟
در دروس دانشگاهی علاقه زیادی به درسهای سخت افزاری (خصوصا الکترونیک دیجیتال و VLSI)ودرس ریاضی مهندسی و همچنین درس نظریه زبانها و ماشینها را خیلی دوست دارم.
● آیا به کاری نیز مشغول هستید ؟ چه ارتباطی بین این رشته و شغلتان وجود دارد؟
در شرکتی خصوصی کار میکنم که کارم اشتراک خیلی زیادی با رشته تحصیلی ام دارد.(خصوصا با درسهایی که هم اکنون در دوره کارشناسی ارشد گرفته ام اشتراک فراوانی دارد که در درک و فهم بهتر درسها کمک بسیار زیادی به من می کند.)
● در مورد مطالعات خود برای کنکور توضیح دهید.
زمان بندی دقیقی نداشتم شاید یک روز اصلا مطالعه ای نداشتم و روزی دیگر 10 ساعت مطالعه.
البته ناگفته نماند که ماههای دی و بهمن را خیلی فشرده تر و با استراحت کمتر مطالعه می کردم.
برای دروس ریاضی بیشتر تست زدم.
برای دروس ضریب 4 ابتدا منابع اصلی و کتاب های کنکوری را مطالعه کردم.(البته تست در کنار مطالعه همیشه بوده است.)
●آیا از روزهای مطالعات کنکوری خود لذت می بردید؟
بین همه مطالعه هایی که می کنم مطالعه برای کنکور را خیلی دوست دارم و بیشترین لذت را از آن می برم.
●از کارنامه تان بگویید؟
زبان:33/1%
ریاضی :61%
دروس مشترک ضریب 4 : 60%
دروس تخصصی سخت افزار : 30%
دروس تخصصی نرم افزار : 0%
دروس تخصصی هوش مصنوعی : 65%
رتبه سخت افزار : 24
رتبه هوش مصنوعی :15
رتبه نرم افزار :227
● چگونه انتخاب رشته کردید؟
جواب :
با توجه به اینکه من برای گرایش سخت افزار مطالعه کرده بودم و با توجه به رتبه ام مطمئن بودم که دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته می شوم رشته سخت افزار دانشگاه های شریف ، تهران و امیر کبیر را به ترتیب انتخاب کردم.
● بعد از کنکور فکر می کردید چه رتبه ای کسب می کنید؟
من انتظار داشتم که در گرایش هوش مصنوعی جزو 3 نفر اول باشم غافل از اینکه در صد زبان را حساب نکرده بودم.(زبان هر چند ضریب یک می باشد ولی درصد خیلی پایین آن تاثیر زیادی در رتبه دارد.)
● موفقیت را چگونه تعریف می کنید؟
داشتن هدف از زندگی و تلاش برای رسیدن به آن با اراده ای قوی و اعتماد به نفس بالا.
● عامل اصلی رتبه کسب شده را چه می دانید؟
اراده قوی و مطالعه مستمر.
● نقش خانواده شما در این قضیه چگونه بود؟
خانواده نقش بسزایی در موفقیت بنده در تمام مراحل زندگی ام دارد و در زمینه علمی نیز همین که فضای خانواده فضایی علمی باشد کمک شایانی در موفقیت تحصیلی فرزندان می تواند داشته باشد.
● هر نکته دیگری که به ذهن تان می رسد ...........
کنکور کارشناسی ارشد بسیار متفاوت تر از کنکور کارشناسی می باشد خصوصا در رشته کامپیوتر که تعداد سوالات کم و تعداد دروس زیاد است، "دقت" نقش مهمی را در موفقیت ایفا می کند. غلط نزدن را از همان ابتدا در کنکور های آزمایشی تمرین کنید (که اگر اینکار را در کنکور های آزمایشی انجام ندهید و بعضی تستها را حسی یا شانسی بزنید به هوای اینکه کنکور آزمایشی است ، مطمئن باشید که به اینکار عادت خواهید کرد و در خود کنکور نیز نا خواسته شانسی یا حسی پاسخ خواهید داد که این کار حتی برای یک سوال تمام زحماتتان را نقش بر آب خواهد کرد.)
در ضمن اگر درسی را خیلی خوب مطالعه کرده اید، مثل کنکور کارشناسی از خود انتظار درصد خیلی بالا نداشته باشید چه بسا نتوانید حتی یک سوال پاسخ دهید.( اگر سوالات سخت تر از حالت معمول باشند ، اعتماد به نفس بیش از حد ، باعث بیشتر غلط زدن خواهد شد.)
منبع: http://www.nasir.ir
جلیل یعقوبی: چند ماه اول حتی تست هم نمیزدم
تفریح هم داشتم؛ «امپراتور دریا»
اعتقاد جالبی درباره خوشبختی دارد و نه تنها مثل بسیاری دیگر خوشبختی را منوط به قبولی و دانشگاه نمیداند که باور دارد: «خوشبختی در لحظه اتفاق می افتد و نباید در گذشته یا آینده دنبال آن گشت.»
«جلیل یعقوبی» متولد اول تیرماه سال 1364است و مقطع کارشناسی را در دانشگاه شریف و در رشته برق- قدرت گذرانده است و امروز پس از پشت سر گذاشتن کنکور کارشناسی ارشد با رتبه یک، تحصیل در رشته برق- قدرت را برای ادامه مسیر علمیاش انتخاب کرده است. به همه شما کنکوری ها پیشنهاد میکنیم، حداقل بابت رتبه بالایش صحبتهایش را با دقت بخوانید، شاید کلید قبولیتان را هم پیدا کردید، همانطور که جلیل یعقوبی کلید قبولی اش را مدتها قبل پیدا کرده بود.
قبولی در مقطع کارشناسی سخت تر است یا ارشد؟
طبیعتاً قبولی در مقطع کارشناسی به خصوص در دانشگاه شریف کماکان سخت تر از ارشد است چون رقابت در آن شدیدتر است. البته ارشد هم سال به سال سختتر میشود.
چرا؟
خب به این دلیل که هر سال تقاضا برای ارشد بیشتر میشود مثلاً پیش از این بیشتر دانشجویان کارشناسی با تمام شدن دوره کارشناسی وارد بازار کار میشدند اما امروز بیشتر سعی میکنند در کنکور ارشد هم شرکت کنند.
در زمان دانشجویی شاغل بودید؟
نه. زمان به من اجازه نمیداد و حالا هم به صورت دائم و تمام وقت جایی شاغل نیستم و بیشتر به صورت پروژهای کار قبول میکنم.
در این یک سال معمولا در روز چه میزان مطالعه داشتی؟
من به طور مفید چهار ماه و نیم برای کنکور درس خواندم که به جز روزهای جمعه که آن را به عنوان روز تعطیل در نظر گرفته بودم، به طور میانگین روزی 8 ساعت درس میخواندم.
زیاد نبود؟
شاید، ولی مساله کاملا شخصی بود و من هم به این روش عادت کردهبودم.
دقیقا از چه تاریخی خواندن را شروع کردی؟
از همان موقع که برای آزمونهای موسسه پارسه ثبت نام کردم، شروع به مطالعه کردم که فکر می کنم اواخر شهریور بود.
جای خاصی برای درس خواندن داشتی؟
نه در خانهمان در شهرستان تربتجام و در اتاق خودم میخواندم. اینجا هم از خوابگاه استفاده میکنم. به خاطر اوضاعی که خوابگاه داشت، خیلی نمیتوانستم راحت درس بخوانم. اما به خاطر شرایط مساعدی که خانواده برایم فراهم آورد، توی خانه با خیال راحتتر و ذهن آزادتر میخواندم.
برای قبولی در ارشد به منابع معرفی شده از طرف وزارت علوم اکتفا کردی یا از کتب مکمل هم استفاده میکردی؟
ببینید، رشته برق یک سری مراجع و منابع شناخته شده دارد که در هر صورت آنها را باید خواند و روی آنها تسلط پیدا کرد. من در دوران تحصیل این کتابها را خوانده بودم. البته خواندن اینها کافی نبود و باز هم نیاز به کتاب تست بود.
یک ماه آخر را چطور درس خواندی؟
برنامهریزی من طوری بود که قبل از تأخیری که در کنکور رخ داد کارم تمام شده بود و در طول آن سه هفته بیشتر سعی کردم یک مرور کلی روی دروس داشته باشم.
متد خاصی هم برای درس خواندن داشتی؟
خب بالاخره هر کسی سبک خاص خودش را دارد. در طول یک ماه اول تست نمیزدم و بیشتر مفاهیم کتابهای مرجع را میخواندم. بعد از آن بود که خواندن کتابهای مکمل و تستی را هم شروع کردم.
این وسط زمانی برای تفریح هم باقی میماند؟
جمعهها کامل وقتم را آزاد گذاشته بودم و به گردش و تفریح میرفتم. در طول هفته هم فقط سه شنبهها بود که سریال «امپراتور دریا» را بر حسب علاقه زیادی که به آن داشتم میدیدم. اما سایر روزها سعی میکردم کمتر وقتم را صرف تلویزیون کنم.
منبع: http://moshavereh.parsehportal.com
بر حسب اتفاق!
بچه درسنخوان دانشگاه آزاد را چه به این حرفها که رتبه چهار کارشناسی ارشد بیاورد. اصلاً مگر میشود، دانشجوی شب امتحانی، یکهو شش ماه بنشیند و فقط درس بخواند. اگر پدربزرگت اولین کارخانه چراغ گردسوز را راهاندازی کند و پدرت برود آلمان و لیسانس مکانیک بگیرد و عمو، پسر عمو، پسر عمه و خلاصه هر عنصر ذکوری در خانوادهات مکانیک باشند، دیگر مگر میتوانی راحت از دست این ژن اکتسابی مکانیک در بروی؟ مجبوری بایستی و به ادبیات و حقوق پشت پا بزنی و بگویی بروند پی کارشان. چون بالاخره تصمیم گرفتی بزنی پشت گوش کارشناسی ارشد و تحصیلات عالیه و رونق کار و بار خانوادگی.
دوره کارشناسی رشتهتان چه بود؟ کجا درس میخواندید؟
کارشناسی مکانیک از دانشگاه علوم تحقیقات، دانشگاه آزاد. معدل کل دورهام هم 20/14 بود.
پس بچه درسخوان که نبودید، چی شد که تصمیم گرفتید، کارشناسی ارشد شرکت کنید؟
من میانه خوبی با درس نداشتم، میخواستم وارد بازار کار بشم ولی با شرایطی که برای صنعت کشور در این دو سال اخیر افتاد و حسابی عقب ماندیم و بالاخص سربازی که برای خودش قصهای دارد، با یکی از دوستام تصمیم گرفتیم، درس بخوانیم.
قصه سربازی چه بود؟
من معمولاً کم بدشانسی میآورم. سربازیام یکی از اینها بود. دو سه بار تا مرز معاف شدن پیش رفتم ولی هر دفعه تا به من میرسید، قوانین عوض میشد و من نتوانستم معافیام را بگیرم.
از کی شروع کردید به درس خواندن؟
تابستان پارسال فقط کلاس میآمدیم ولی چندان فرقی نکرد، چون اصلاً حال و حوصله درس خواندن نداشتیم. عملاً از مهرماه شروع کردیم. تقریباً روزی هفت، هشت ساعت هم درس میخواندیم.
برنامهریزی هم داشتید؟
اولین بار بود که در طول تاریخ زندگیم با برنامهریزی درس میخواندم، از برنامه عقب میماندیم ولی خیلی جدی بودیم، با برنامه جلو میرفتیم، آخر هر ماه هم یک آزمون و خطا انجام میدادیم.
یعنی آزمون میدادید؟
نه خودمان را تست میکردیم، ما فقط در آزمون خواجه نصیر شرکت کردیم، که البته انقدر خوب امتحان داده بودیم که نه من و نه دوستم، هیچکدام حاضر نشدیم برویم جواب بگیریم.
بعد از امتحان فوق فکر میکردید رتبة چهار بشوید؟
اول آره، ولی بعد که پاسخنامه را چک کردیم، حسابی ناراحت شدیم. بعداً که جوابها آمد، معلوم شد پاسخنامه غلط بوده.
از این اتفاقات که میافتد.
خب این اتفاق برای من شانس آورد ولی برای دوستم بد شد، چون من فکر میکردم خیلی بهتر از من کنکور داده.
شما که خیلی درسخوان نبودید، درس خواندن برایتان سخت نبود؟
خیلی سخت بود، ماههای آخر خیلی بد بود ولی چهار سال سعی کردم، لذت ببرم بعد در یک سال سختیاش را تحمل کردم.
با این همه سختی، پس چرا ادامه دادید؟
مکانیک درسی نیست که ادامه دادنش خیلی کمک کند، در یک رشته صنعتی، تجربه حرف اول را میزند، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم ولی با جوی که الآن هست، مجبور شدم.
اجبار؟
کسانی که من در رشته خودم میشناسم، همه معدل بالا بودند و غیر از تئوری با چیزی سر و کار نداشتند. من، این سه سال اینطور نبودم و حالا برای ادامه دادن لازم بود رتبه خوبی بگیرم و درس بخوانم، چون برای خارج رفتن به مدرک احتیاج دارم.
میخواهید خارج از ایران ادامه تحصیل بدهید؟
خواندم، که اگر نتوانستم اینجا کاری بکنم، بتوانم از جای دیگری پذیرش بگیرم. چون در دانشگاه آزاد، نمیشود مقاله داد و خیلی شناخته شده نیست. ولی دانشگاه امیرکبیر هم برای خارج رفتن رتبه دارد و هم استادهایش در زمینه علمی و مقاله دادن کمک میکنند.
پس دنبال بار علمی هستید؟
نه، دنبال ادامه دادن هستم.
شما که درسخوان نبودید، چرا میخواهید ادامه بدهید، میخواهید نمونه بشوید؟
دانشجوی تاپ معنا ندارد. در ایران بچههایی که همهاش درس میخوانند، آدمهای قابل قبولی نیستند، اگر به آنها یک کاری بدهید که یک ذره خلاقیت لازم داشته باشد، نمیتوانند آن را انجام دهند.
با روزی چهارده ساعت درس خواندن و رتبه چهار شدن، دیگر شما هم بچه درسخوان هستید؟
ترجیح میدهم، جزء اولینها نباشم. این بار هم بر حسب اتفاق جزء اولینها شدم، دست خودم نبود!
بچه درسخوان که نیستید، دنبال بار علمی هم که نیستید، از اول شدن هم که بدتان میآید، پس میشود بفرمایید برای چه در کنکور شرکت کردید؟
انگیزهام این بود که اگر نشد، اینجا ادامه بدم، برم خارج. آدم که نباید یک هدف داشته باشد. اگر شد همین جا میمانم ولی اگر جو عوض نشد میروم درس میخوانم و برمیگردم همین جا یا یک کشور همسایه و کار صنعتی میکنم.
این همه راه میخواهید بروید و سختی بکشید، پس باید هدف مهمی داشته باشید!
نمیتوانم بگویم.
چرا؟ جزء اسرار است؟
نه، نیست. یک سری ایدهآل در ذهنم دارم که میخواهم به آن ایدهآلها برسم.
مثلاً؟
اینکه کار پدرم را در اشل بزرگتر ادامه بدهم.
پدرتان شما را وادار به ادامه تحصیل کرد؟
نه، از نظر خانوادگی که خیلی کمکم میکردند. ولی همه اذیتم میکردند و میگفتند؛ چون پدرم آلمان درس خوانده، مدرک دانشگاه آزاد را قبول نداشته، من مجبور شدم درس بخوانم.
واقعاً اینطور بود؟
واقعیت این بود که من اصلاً مدرک برایم مهم نبود، یعنی درس خواندن هم مهم نیست، چیزی که در چهار سال مکانیک یاد میگیری اصلاً به دردت نمیخورد.
پس، این همه آدم الکی درس میخوانند؟
نه، ولی بیشتر بچههای مکانیک، دوست دارند برنامههای عملی داشته باشند. اصلاً یکی از دلایلی که من تغییر رشته دادم و آمدم ساخت و تولید این بود که از سیزده درسی که باید میخواندیم، فقط دوتاش تئوری بود. منم چون در دوران تحصیل کار کرده بودم از این لحاظ مشکل نداشتم.
پس در دوران تحصیل کار میکردید؟
نه، از بچگی کار را دیده بود. چون پدرم در کار صنعت بود، علاقه داشتم.
از بچگی هدفتان همین بود؟ هر چیزی را که خراب میشد، شما درست میکردید؟
نه بچه که بودم میخواستم مهندس بشم، بعداً که فهمیدم همچین چیزی وجود ندارد تصمیمم عوض شد. ولی لگو زیاد بازی میکردم!
دانشجوی دانشگاه آزاد درسنخون، با دانشجوی رتبه چهار کنکور سراسری، چه فرقی با هم دارند؟
هیچی، فقط چند وقت پیش که میخواستم بروم پیش یکی از استادها، دوستهایم گفتند با شلوار جین نرو، تحویلت نمیگیرد. مجبور شدم بروم شلوار پارچهای بخرم.
پس از الآن راهش را یاد گرفتید، حالا کدام یکی را ترجیح میدهید؟
فرقی ندارند. من همان فرزام هستم که تصمیم گرفت درس بخواند.
از دانشگاه آزاد میخواهید بروید دانشگاه سراسری، نمیترسید کم بیاورید؟
نه اینجور فکر نمیکنم، سطح علمی بچههای ما هم بالاست، ما هم مجبور بودیم درس بخوانیم، چون استادها سخت نمره میدادند.
با بچههای سراسری کلکل نمیکنید؟
شاید آنها کلکل کنند، ولی برای من فرق نمیکنه.
منبع: http://moshavereh.parsehportal.com
نام و نامخانوادگی: محمد علی باغبان زاده
رشته تحصیلی: مهندسی شیمی
رتبه در آزمون: رتبه 1
دانشگاه محل تحصیل کارشناسی: دانشگاه تهران
دانشگاه محل تحصیل کارشناسی ارشد: دانشگاه صنعتی شریف
برای ارشد لازم نیست همه درصدهایت 100 باشد.
از چه زمانی تصمیم گرفتی ارشد شرکت کنی؟
از سال دوم-سوم کارشناسی تصمیم گرفتم در آزمون ارشد شرکت کنم. از همان زمان جوری برنامهریزی کردم که بتوانم ترم 9 مرخصی بگیرم.
از چه زمانی جدی شروع کردی به خواندن؟
از اواخر تیرماه 87، اولویتم شد خواندن برای ارشد.
روزی چند ساعت درس میخواندی؟
از تیرماه تا پایان شهریور میانگین روزی 4 ساعت درس میخواندم اما از مهرماه به بعد روزی 10 ساعت.
تفریح هم داشتی؟
بله حتما. بدون تفریح اصلا امکان ادامه درس خواندن نبود. بیشتر تفریحم ورزش بود. به خصوص فوتبال. حالا یا تماشا کردنش یا بازی کردنش.
شیوهات برای درس خواندن چه بود؟ متد خاصی داشتی؟
سهتا درس را هم زمان شروع میکردم به خواندن. اینجوری نبود که اول یکی را تمام کنم بعد بروم سراغ بعدی. چند تا را انتخاب میکردم و هم زمان پیش میبردم. مثلا یکی را صبحها میخواندم، یکی را عصرها و یکی را هم شبها. اینها که تمام میشد، سهتای دیگر جایگزینش میشد.
برنامهریزیات روی منابع کنکور چهطور بود؟ منابع پایه را میخواندی بعد میرفتی سراغ نکته و تست یا از ابتدا نکته و تست میخواندی؟
کتابهایی هست که نکات را گفته و تست هم آورده. من از این کتابها استفاده میکردم بعد اگر در جایی به مشکل برمیخوردم به منابع اصلی مراجعه میکردم.
اینطور که پیداست پایهات قوی بوده و در دوران کارشناسی منابع را خوب خوانده بودی. چون خیلیها مجبورند منابع پایه را اول بخوانند.
خوب مسلما خوب خوانده بودم اما مباحثی هم بود که فراموششان کرده بودم. بعضی از کتابها بودند که نکات را خیلی خوب گفته بودند. کتابهای پارسه را هم حتما قبل از هر آزمون میخواندم. البته من از درصدبندیها خیلی جلوتر بودم. مثلا برای آزمون 25 درصد دوم بیشتر از 60 درصد از منابع را خوانده بودم. به همین خاطر موقع آزمونها که میشد، جزوههای پارسه را مرور میکردم، اینطوری مباحثی را هم که فراموش کردهبودم به خاطر میآوردم.
نقش پارسه این وسط چه بود؟
هر کس که میخواهد آزمون ارشد شرکت کند، حتما باید تجربه شرکت در آزمونهای مشابهاش را داشته باشد. پارسه برای من خیلی انگیزه ایجاد کرد. دفعه اول که آزمون شرکت کردم دیدم رتبهام بد نشده، تصمیم گرفتم آزمونهای بعدی بهتر بشوم. همین پله پله بهتر شدن اعتماد به نفسم را زیاد کرد و دیدم میتوانم.
اضطراب هم داشتی؟
خوب طبیعتا داشتم. سر جلسه کنکور هم همان 10 دقیقه اول. اما سوالها را که دیدم همه چیز فراموشم شد. در مدتی هم که درس میخواندم چون مرخصی داشتم و وقتم برای خواندن زیاد بود سر فرصت همه منابع را خوانده بودم. 2 ماه مانده به کنکور دیگر منبعی نبود که نخوانده باشم برای همین هم خیالم راحت بود هیچ نگرانی نداشتم. همین جلو بودن و برنامهریزی داشتن به من آرامش میداد.
برنامهریزیات یک چیز نوشته شده روی کاغذ بود؟
نه. برنامهام توی ذهنم بود. مثلا روزهای زوج این درسها روزهای فرد این درسها. تمام مدت هم خودم را ملزم میکردم به رعایت برنامه.
پیشنهادی برای کنکوریها داری؟
ارشد با کارشناسی خیلی فرق دارد. تعداد نفرات آزمونش هم خیلی کمتر از کارشناسی است. برای همین اگر کسی درس بخواند احتمال قبولیاش خیلی زیاد است. حتما هم لازم نیست برای رتبه خوب همه درصدهایش صد باشد با یک میانگین بالای 50-60 درصد میشود رتبه خوبی آورد. در ضمن باید به ضرایب درسها هم دقت کرد. اگر درسهایی که ضریب بالایی دارند را خوب بخوانی خیلی کمک میکند به اینکه رتبه خوبی هم بگیری.
منبع: http://moshavereh.parsehportal.com
نام و نامخانوادگی: مهسا قربانی
رشته تحصیلی: مهندسی صنایع
رتبه در آزمون: 1 مدیریت صنعتی
رشته و دانشگاه محل تحصیل کارشناسی: مهندسی صنایع، دانشگاه یزد
رشته و دانشگاه محل تحصیل کارشناسی ارشد: مدیریت صنعتی، دانشگاه تهران
آنقدها هم کار سختی نیست، نترسید.
از کی خواستی رشتهات را تغییر بدهی؟
از خرداد.
چه شد که این تصمیم را گرفتی؟
دانشگاه برایم خیلی مهم بود و قصد داشتم حتما سال اول دانشگاه تهران قبول بشوم. فکر میکردم که در مدیریت شانس بیشتری داشته باشم چون 1 مدیریت صنعتی سال قبل هم از دانشگاه خودمان بود، فکر کردم که مدیریت نسبت به مهندسی صنایع ریسک کمتری دارد.
این دو رشته چهقدر به هم شبیهاند؟
دروس مشترک دارند اما دروس مقطع ارشد کاملا متفاوتاند.
برنامهریزیات برای درس خواندن چهطوری بود؟
من نیمه مهرماه شروع کردم به خواندن چون باید از پایاننامهام دفاع میکردم. تنها کاری که کردم این بود که سعی کردم خودم را به آزمونهای پارسه برسانم. برنامهریزی آزمونهای پارسه خیلی مناسب بود. در طول این مدت هم سعی کردم منسجم بخوانم و با دقت.
گفتید از مهرماه شروع کردید؟
دقیقا 13 مهر.
تقریبا روزی چند ساعت درس میخواندید؟
من از هفتهای 43 ساعت شروع کردم. آن اواخر هم رساندمش به هفتهای 53 ساعت که میانگینش میشد روزی 8 ساعت.
توی این مدت تفریح هم داشتی؟
من ساعات مطالعهام را هفتگی حساب میکردم چون نمیشد هر روز میزان ساعات مشخصی درس خواند. اما چون حجم مطالب زیاد بود و بیشتر حالت حفظ کردنی داشت، نمیشد بینش وفقه انداخت. توصیهای هم که همیشه به بچهها میکنم این است که با توجه به حجم بالای مطالب هر چهقدر هم که در روز ساعات مطالعهشان پایین میآید اما آنرا قطع نکنند و ذهنشان را باز نگهدارند. چون حجم مطالب رشته مدیریت خیلی زیاد است.
با همهی این تفاسیر پس تفریح خاصی نداشتی؟
ساعات مطالعهام آنقدرها هم زیاد نبود اما خوب تفریح خاصی هم نداشتم، خوب تغییر رشتهای هم بودم.
برنامهریزیات برای خواندن منابع چطور بود؟
بر حسب آزمونها بود. این خیلی خوب است که یک نفر بتواند در طول روز 4-5 درس را همزمان پیش ببرد چون این کار ذهن را هوشیار نگهمیدارد. منتها من در طول هر روز 2تا درس را نهایتا میخواندم. با توجه به اینکه برای هر آزمون 3 هفته وقت داشتیم، از دروسی که کمتر حفظی بودند شروع میکردم. 2-3 روز آخر هم درسهایی که در طول 3 هفته خوانده بودم را مرور میکردم چون به هر حال مطالب جدید بود و ممکن بود من فراموش کرده باشم.
متد خاصی هم برای درس خواندنت داشتی؟
نه. فقط توصیهام این است که از کنار هیچ نکتهای نگذرند. نکاتی که ساده از کنارش میگذریم و یا علامت سوالهایی که فرصت نمیکنیم جوابشان را پیدا کنیم، ممکن است همان سوالهای آزمون باشند. من سعی میکردم درسها را کامل بخوانم.
اضطراب و استرس هم داشتی؟
من هیچ دیدی نداشتم. اینکه با چه رتبهای کدام دانشگاه میشود رفت. یا اینکه من رتبهام در آزمونهای پارسه معادل چه رتبهای در آزمونهای اصلی است. این برای من مقداری استرس ایجاد میکرد. اگر در این زمینه به بچهها مقداری اطلاعات داده شود، خیلی میتواند به آنها کمک کند.
معمولا در آزمونهای پارسه رتبهات چند میشد؟
تک رقمی. 3 بار 1 شدم. بدترینش هم 8 بود.
حرف آخر...
توصیهام به بچهها این است که منسجم درس بخوانند و خودشان را هم دست کم نگیرند. شلوغی سر آزمون ممکن است از اعتماد به نفس بچهها کم کند. آنقدها هم کار سختی نیست، نترسند.
نام و نامخانوادگی: سمانه پوربهلول
رشته تحصیلی کارشناسی: ادبیات انگلیسی
رشته تحصیلی کارشناسی ارشد: روانشناسی
رتبه در آزمون: 1
دانشگاه محل تحصیل کارشناسی: دانشگاه تهران
دانشگاه محل تحصیل کارشناسی ارشد: دانشگاه تهران
وقتی گفتند سخت است، بیشتر مصمم شدم.
چه شد که تصمیم گرفتی تغییر رشته بدهی؟
راستش با وجود اینکه رشته خودم را دوست داشتم اما از خیلی قبلتر به روانشناسی علاقه داشتم. بعد از تمام شدن کارشناسی به نظرم رسید که تنوع رشته و وارد شدن به رشتهای که از قبل دوستش داشتم میتواند خوب باشد.
با سختیهای تغییر رشته چطور کنار آمدی؟ چطور برنامهریزی کردی؟
از دوران دانشجویی تصمیم داشتم که ارشد روانشناسی بدهم. سخت بود اما من خیلی انگیزه داشتم به همین خاطر هم سختیهایش اذیتم نمیکرد. از یک سال قبل از کنکور هم شروع کردم به خواندن منابع روانشناسی. توی تابستان منابع اصلی را خواندم. از مهرماه هم که در آزمونهای پارسه ثبتنام کردم با برنامههای 25 درصدی پارسه پیش میرفتم.
روزی چند ساعت درس میخواندی؟
اوایلش خیلی زیاد نبود. تابستان روزی 5-6 ساعت درس میخواندم. اما از مهرماه که با برنامه آزمونها پیش میرفتم متوسط روزی 8 ساعت میخواندم.
تفریح هم داشتی؟
چرا داشتم. البته محدودش کرده بودم. توی تابستان علاوه بر درس خواندن ورزش هم میکردم. اما از مهر و آبان که برنامهام جدیتر شد، آن را هم قطع کردم. ولی روزهایی که آزمون داشتم بعدش کاملا استراحت میکردم.
توی این مدت پیش آمدی که بگویی "ولش کن خسته شدم" ؟
بله پیش آمد. یک بار که خیلی جدی بود. چون مریض شدم و 2 هفته اصلا نتوانستم درس بخوانم. بعد از آن دچار افسردگی شدم و فکر میکردم که دیگر نمیرسم. 2 تا از آزمونهای آزمایشی هم مانده بود. آن موقع سعی کردم برای خودم تصویر سازی مثبت بکنم. اهدافم را که "دوست دارم سال آینده این موقع کجا باشم و چه بکنم" برای خودم مجسم کردم. این تصویرسازیها به من انرژی شروع دوباره را داد.
با توجه به اینکه تغییر رشته دادهبودی، استرس نداشتی؟
راستش نه زیاد. البته نگرانیهایی داشتم اما در حد معمول نه آنقدر که بخواهد جلوی فعالیتم را بگیرد.
با توجه به تغییر رشتهای که داده بودی، چه چیزی باعث میشد که نگران نتیجه نباشی؟
چون به تواناییهای خودم ایمان داشتم. مطمئن بودم که اگر کاری را بخواهم و شروع کنم میتوانم به نتیجه برسم و از عهدهاش برمیآیم. وقتی خواستم تغییر رشته بدهم خیلی از اساتید رشته روانشناسی میگفتند خیلی کار سختی است و غیر ممکن است که بتوانی قبول شوی. وقتی این حرف را شنیدم بیشتر مصمم شدم که به آن چیزی که میخواهم برسم.
فکر میکردی رتبهات 1 بشود؟
اوایلش که نه. اما وقتی آزمونها را میدادم (چون در تمام آزمونها رتبهام 1 بود) از بازخوردی که میگرفتم تقریبا میدانستم که رتبهام تک رقمی میشود. البته وقتی آزمون اصلی را دادم با توجه به اینکه خیلی سخت بود، یک مقدار دودل شدم. اما خوب از اول که رفتم سر جلسه، فکر رتبه تک رقمی را میکردم.
با چه منابعی خواندن را شروع کردی؟ لابد به خاطر اینکه تغییر رشتهای بودی از منابع پایه شروع کردی؟
منابع ارشد را از گروه روانشناسی دانشگاه گرفتم و تمام منابعی را که مهم بود و مطرح، همه را خواندم. هیچ منبعی را نخوانده نگذاشتم. بعدش هم از جزوههای تکمیلی استفاده کردم.
پارسه چهقدر کمک کرد؟
من خودم خیلی انگیزه داشتم اما پارسه هم خیلی موثر بود. رتبهام در آزمونهای پارسه 1 میشد و همین موضوع هم به من انگیزه میداد و هم باعث میشد که نخواهم میان رقبایم این جایگاه را از دست بدهم. خیلی از دوستانم که خودشان درس میخواندند و هیچ آزمونی شرکت نمیکردند، وسطهای کار بریدند و از لحاظ روحی کم آوردند. آزمونها، آدم را به ادامه راه ترغیب میکردند. هم حس رقابت بود، هم انگیزه و هم بازخوردی که از نتایج میگرفتم من را به حرکت وا میداشت. این که 7-8 ماه درس بخوانی و بعد کنکور بدهی ولی این وسط هیچ بازخوردی از چیزهایی که خواندهای نگیری، اصلا خوب نیست. آزمونها نشان میدهند کجای کاری. مسیر را درست میروی یا نه. یک خوبی دیگر آزمونهای پارسه هم نوع برنامهریزیاش بود. این 25 درصدی بودن و بعد بینش آزمونهای 50 درصدی باعث میشد که مباحث دائما دوره شوند.
از تغییر رشتهای که دادهای راضی هستی؟
بله خیلی. چون واقعا روانشناسی را دوست داشتم.
برای کنکوریها چه توصیهای داری؟
به نظرم مهمترین چیز علاقه است. خیلیها رشتههایی را میخوانند که خیلی به آن علاقهمند نیستند یا به خاطر اینکه دوره لیسانسشان آن رشته را خواندهاند، ادامهاش میدهند و یا خیلی فشارهای دیگر. به نظر من بهترین چیز این است که علاقهات را پیدا کنی و بدانی در چه چیزی استعداد داری. یک برنامهریزی درست و اینکه بخواهی حتما به هدفی که داری برسی هم خیلی کمک میکند.
منبع: http://moshavereh.parsehportal.com
انیشتین زمان ما
علی گرامی، متولد 1362 و رتبة 2 کنکور کارشناسی ارشد در رشته طراحی کاربردی است. به پارسه آمد و ما با او گفتوگو کردیم. او دقیقاً شبیه بچه مثبتهای سریالهای تلویزیونی است. همانهایی که موهایشان را یکطرفه شانه میکنند و عینک میزنند. همانهایی که تا میبینید باید بزنید روی پیشانیتان و بگویید: وای! بچه موفق. همانهایی که پدر و مادرهایتان هیچوقت نباید آنها را ببینند.
رتبه 2 کارشناسی ارشد بودن، سخت است؟ فکر نمیکنم. نه چندان.
پس چرا بقیه رتبة 2 نیاوردن؟ از خودشان بپرسید.
چرا تو رتبه 2 آوردی؟ برنامهریزی خیلی اثر داشت. پارسه خیلی مؤثر بود. کنکورها باعث نظم میشد. بدون برنامه نمیشد.
رتبة کارشناسیات چند بود؟ 3۴ منطقهای، 93 کشوری.
از کی امتحان فوق لیسانس برایت جدی شد؟ از همان اول میخواستم تا دکترا بخوانم.
الآن نمیخواهی؟ الآن هم میخواهم ادامه بدهم.
از کی خواندن برای کنکور را شروع کردی؟ از کنکور دوم پارسال پارسه. تقریباً اوایل آبان. اولین کنکور را نیامدم.
چرا؟ اول میخواستم برای ادامه تحصیل بروم خارج از کشور. اما نشد و من مجبور شدم در ایران کنکور بدهم.
نمیخواستی رشتهات را عوض کنی؟ نه، اصلاً. علاقه داشتم که آمدم.
از کی به مکانیک علاقمند شدی؟ از همان دوران دبیرستان. در درس فیزیک، به مکانیک علاقه داشتم.
(روی کاغذ شکل تجزیه نیروها را میکشم) به اینها علاقه داشتی؟ نه! وای...
چرا؟ اینها که همان مکانیک دبیرستان بود.فکر کردم المانگیری است، ترسیدم. یکی دیگر از دلایل علاقهام به فیزیک، این بود که پدر من مهندس مکانیک است.
مادرت چی خوانده؟ چند تا بچه هستید؟ مادرم دیپلم انسانی دارد و سه تا بچه هستیم. من از همه بزرگترم.
اینکه خیلی بد است. همه از خواهر و برادرهایت انتظار دارند رتبهشان تکرقمی شود. آره، انتظارها بالا رفته.
چهطور شد که مکانیک شد؟ مد شده بود که میگفتند مکانیک ملموس است و برق غیرملموس. البته بعد که وارد دانشگاه شدیم، تصورمان فرق کرد. ولی در هر رشتهای که وارد شوید، علاقه ایجاد میشود.
ولی برای خیلیها، اینطور نمیشود. شاید به دانشگاهت مربوط باشد. کجا کارشناسی خواندی؟ شریف. چرا دانشگاه شریف اینقدر مهم است؟نمیدانم. امکانات ویژه ندارد. دانشجوها خوب هستند و رقابت شدید. همه خودشان تلاش میکنند. جوی که هست دور و بر خارج رفتن و از دانشگاههای خارجی پذیرش گرفتن است. راست است که میگویند
دانشجوهای شریف بیشتر افسردگی میگیرند؟فکر نکنم. اصلاً دانشگاه ما اینجوری نیست. بچهها از درس خواندن کیف میکنند. همه حواسشان به المپیادهاست. معدلها هم بالای 5/18.
معدل دوره کارشناسیات چند بود؟16.
یعنی بچة تنبل دانشگاه بودی.متوسط
اصلاً چرا امتحان کارشناسی ارشد دادی؟ چرا میخواستی درس بخوانی؟ برای کار و درآمد؟اگر کار و درآمد بود که به جای اینکه وقتم را در کارشناسی ارشد تلف کنم، میرفتم پول درمیآوردم.
پس چرا ادامه تحصیل دادی؟نمیدانم. جریان سریعی اتفاق افتاد. بعضیها میخواهند کارشناسی ارشد و دکترا بخوانند و پذیرش دانشگاههای خارجی را بگیرند. اما یک جورهایی میشود که آدم دلش نمیآید وقتی در یک دانشگاه خوب، مدرک کارشناسیاش را گرفته، کارشناسی ارشد نخواند. در ضمن فکر نمیکنم مدرک کارشناسی ارشد، تأثیری در درآمد داشته باشد.
دقیقاً چه رشتهای خواندهای؟مکانیک جامدات، طراحی کاربردی.
چهکاره میشوید؟رشته مکانیک، رشتة وسیعی است. از تعمیرات تا نگهداری یا حتی طراحی وسایل تازه. از لولهکشی آب تا طراحی قطعات ماشین.
وقتی وارد این رشته شدی، میخواستی چه کاره شوی؟هیچکدام. اما الآن به سیستم کنترلی فکر میکنم. (تعجب میکنم. اصلاً معنی جملهاش را نمیفهمم) کارش تعمیرات و نگهداری قطعات است.
رشته شما بین خانمها کم طرفدار است. درست گفتم؟خانم خیلی کم هستند. شما فکر کنید بین 46 نفری که در المپیاد حاضر بودند، حتی یک خانم هم نبود. یکی از بچهها که اسمش هدا بود، حاضر بود. آن هم پسر بود.
برای کارشناسی ارشد هم همین اتفاق افتاد؟آنها معمولاً ادامه نمیدهند.
چطور با پارسه آشنا شدی؟یکی از دوستهایم که رتبه 11 (یا شاید هم 14) بود، پارسال میآمد پارسه. گفت از پارسه راضی بودم.
آنقدر دیر این حرف را زد که شما یک آزمون را از دست دادید.نه! دوستم به موقع گفت، من هنوز تصمیمم را نگرفته بودم. داشتم برای یک امتحان تخصصی درس میخواندم و میخواستم از ایران بروم ولی نتوانستم معافیت سربازیام را به موقع آماده کنم.
حالا که دیگر معاف میشوید.نه! این قانون را تازه برداشتهاند. فعلاً فقط رتبههای اول تا سوم المپیادها، معاف میشوند.
روزی چند ساعت درس میخواندی؟ساعت مشخصی نداشت. از 3-2 ساعت تا 7 ساعت. درسها را مبحثبندی کرده بودم و میدانستم که این مباحث باید تا آخر هفته تمام شوند.
با برنامة پارسه پیش میرفتی؟به جز دو تا آزمون آخر که جامع بود، برای بقیه آزمونها با برنامهریزی خودم پیش رفتم. البته به جز دینامیک و معادلات که اصلاً نخواندم.
اصلاً نخواندی؟وقت کم بود. پس چه کردی؟پایهام در دینامیک قوی بود و در معادلات هم کم و بیش یک چیزهایی میدانستم.
تستها را چهطور میزدی؟سختها را بیخیال میشدم. بعد هم من در تست زدن حرفهایگری دارم. رد گزینه انجام میدهم. به بعضی سؤالها چشمی جواب میدهم. خیلی از سؤالها را حل نمیکنم. خیلی وقتگیر است.
رد گزینه دیگر چه شکلی است؟حالت خاص برای خودم مثال میزنم و در فرمول میگذارم و معمولاً حل میشود.
تا حالا تست هوش دادی؟در دوران مدرسه. 138 تا 140 بود.
مثل اینشتین؟اینشتین 140 بود.
به تغییر رشته فکر نکردی؟ هیچ وقت نخواستی زیر همه چیز بزنی و زندگیات را عوض کنی؟ مثلاً بروی فلسفه بخوانی؟تغییر فاز شدید دوست ندارم. از آن جور رشتهها بدم میآید. شبیه علافی است. اصلاً برایم قابل درک نیست که در 4 سال فلسفه، باید چه چیزهایی بخوانم.
چه کتابهایی میخوانی؟کتاب خارج از درس نمیخوانم.
موسیقی؟بچگیهایم یک چیزهایی میزدم.
سینما؟از فیلم ایرانی خوشم نمیآید. سینما نمیروم.
پس چطور وقت میگذرانی؟کوه میروم. با بچهها میروم کارتینگ.
دقیقتر میپرسم. وقتی از دانشگاه برمیگردی و خستهای چه کار میکنی؟تلویزیون میبینم. میروم کوه، بیلیارد یا گیمنت. (لحنش شیطنتآمیز شده) اما گیمنت را ننویس.
این که دیگر هنر من بود که اصل تفریحت را لو دادی. حالا اصل انتقادت به پارسه را هم بگو.بعضی از جزوهها خیلی دیر آماده شد. مثلاً چزوه ریاضی-مهندسی یک ماه مانده به کنکور به دستم رسید. یا بیشتر جزوه ترمودینامیک، عکس بود. بعضی تستهایش هم که کاملاً حفظی بود. مثلاً میپرسید «بلبرینگ چیست؟»
منبع: http://moshavereh.parsehportal.com