افزون نوشت بر پست "اندر حکایت خواندن برای آزمون ارشد!"

عیب خیلی از ماها اینه که صفر مطلق یا صد مطلق فکر میکنیم.همه چیزو یهو میخوایم همون چیزی که خود اون دوستمون اشاره کرد ناخود آگاه:حقوق بالا و اعتبار بالای جایی که توش میریم و....به قول یکی از دوستان اگر...خواستید هم میآریم براتون فقط کافیه بفرمایید شما!مطلق فکر نکنید.تو جهانی نیستیم که مطلق باشه.بلا استثنا همه چی نسبیه.البته اگر آدم معقول و واقع گرائی باشیم درک این قضیه خیلی سادست.
همه چیو راحت میخوایم قورت بدیم.ما هنوز الفبای تجارت و بازار و نمیدونیم.بازار این چیزا نیست که تو کتابای مدیریت و سایتا نوشتن و ما میخونیم.مدیر من هنوز مهندس نشده اما بالای 10 ساله شرکت داره و پولاشم شق و رق میکنن اما دلال خوبیه بازار یعنی دلال خوبی باش خوب پروژه جذب کن.این یعنی کار یعنی بازار اون وقت ماها انتظار داریم بریم از این جور آدما پول بکنیم به سادگی و حقوق خوبی هم بگیریم.معقوله؟واقعا؟!!
به قول آقای پورداد(استاد بازنشسته و مولف کتاب مقاومت مصالح)"مهندسی یعنی دوز یعنی کلک!"خوب ایشون این حرف رو البته وقتی عصبانی بود گفت اما رگه ای از حقیقت توش هست.اما همین مدیر من که دلال خوبیه بعد از 8 ماه منو رییس بخش برق و مکانیک شرکتش میکنه و بعدشم بهم پیشنهاد داده که مدیر عامل شرکت جدیدی بشم که قصد داره ثبتش کنه.چون خودش مهندس نیست و نظام مهندسی هم فقط مهندسای پایه دار رو قبول میکنه  به عنوان مدیر عامل.به قول قدیمیا صد پشت غریبه هم هستیم برا هم و اصلا هم بدون هیچ آشنایی اونجا استخدام شدم.قراردادی 14 ماهه!.
برید جلو انقدر بلند پرواز نباشید به سبک تخیلی.در یک کلام "حریص نباشید".

لینک:

پست "اندر حکایت خواندن برای آزمون ارشد!"