مدیریت زمان و مهندسی مکانیک
مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

NEVER* give up*

طعم بسیاری از شکست های زندگی را کسانی چشیده اند که در دو قدمی پیروزی دست از تلاش کشیده اند


پ.ن.:جمله ای از دوست عزیزم سید قاسم اصغرزاده:

هر بحرانی روزی تموم میشه، معلومه که تموم میشه اگه نمی شد که اسمشو نمیذاشتن بحران میذاشتن مرگ. این وسطم جدای از خاطرات تلخش چیزی جز تجربه و فرصتی برای شناخت بیشتر نمی مونه .

نظرات 7 + ارسال نظر
طاهره چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:16

عکس زیر نوشته تون باز نمیشه. تو پست پایین هم همین طور

زیر عکس نوشاد که چیزی نوشته نیست،زیر عکس این پست اصلاح شده....امتحان کنید...

طاهره چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:19

طعم حرف دل نشین
شکست
شکست
شکست
بازم شکست
نرسیدن به هدف
و تلاش... تلاش هزار باره
چه کلمه های مانوسی ان برام

دلنشین؟!
نه اصلا دلنشین نیست اصلا
تلاش کنید من این عکس سرلوحه خودمه همش احساس میکنم دو قدمی اون یاقوتام شمام همینطور فکر کنید
من زندگی فوق العاده سختی داشتم تا بامروز ک هنوزم تمومی نداره اما من میتازم به جلو

طاهره چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:42

منظوره طاهره: عکس باز نمیشه! و اینکه حرف های که دلنشین هستن هم هست... گاهی بعضی از حرفا خیلی به دل میشینن.. خوش طعم ان..
من همیشه در حال تلاش و بارزه هستم. از وقتی دانشجو شدم خیر از زندگیم ندیدم اما من منم

فک کنم دیگه درست شده باشه
ایشالا شمام حسابی شیرینی رو میچشین تلقین نکنید من دوران یونیم همچین حسی داشتم اما
حالا میبینم با همین جنس حرفا طلایی ترین دوران زندگیمو سوزوندم

سپیده چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:04

ممنون بابت این پستتون برای من که پر از انرژی بود
عنوان،عکس و متنش عالی مرسی
کاش همیشه یادم بمونه

طاهره چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:14

ممنون درست شد. نه تلقین نیستن. امیدوار تر و خوشبین تر از من وجود نداره. اینکه میگم سخت بوده فقط مختص دانشگا نیست...
بی خیال مشکلات برا خودشون هستن. من کاری باهاشون ندارم
طبق گفته ی شما وظیفه ی ما پیشرفت و پیش رفتن هست
به امید موفقیت همه

من دردناکترین حوادث رو دیدم به خودم،نمیتونید تصور کنید ونمیتونم بگم اما هنوز....
پیش به جلو فقط جلو عقب گرد و منفی بافی ممنوع
در پناه حق.

عباس چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:01

سلام هخا جان.
حق با شماستهمیشه باید امید داشت.
یه خاطره بگم
برا امتحان دبیرستان نمونه دولتی شهرمون امیدوار بودم بتونم قبول شم. اخه یه خورده سخت بود.شب و روز تلاش کردم،تا اینکه تونستم نفر اول بشم.
به امید روزهای خوب برای من و شما و اقای راد و همه دوستان

درود بر شما
چه جالب.اینشالا موفقیت هات ادامه داشته باشه
سپاسگزار،انشالا

مرضیه چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:08

مدتیه اونقدر ترس از این بحرانا برام شدید شده که فرار رو برقرار ترجیح میدم
ترسو شدم خیلی ترسو و ضعیف
فکنم دیگه چیزی از توکلم باقی نمونده
خدا بهم رحم کنه


خودت به خودت رحم کن،این قدم مربوط به صاحب قدمه....
کامنتای بالام در جواب خانوم طاهره تقدیم شما هم باشه.
به امید لحظه های قشنگ.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.