امشب حس تازه ای دارم.حس همون بوی علف های نمدار آخرین رمان مارکز،خاطرات...یاد علف های نمدار و بودار خونه پدربزرگ و مادر بزرگی که برگشتن به عالم ذر،پیش خدا. امشب شمالم.بابلسر.نزدیک دریا،شب بر همه شما خوش و خرم.
بنده که با یک دنیا آرامش نزدیک ساحل آرامبخش خزر یه کلمه میگم:"بیخیال دنیا و هرچی توشه" و بقول مرحوم جمالزاده در "قصه های کوتاه برای بچه های ریشدار" میخوام جای همه اونایی که نمیتونن امشب بخوابن خوب بخوابم
قدر دور و بریامونو بدونیم و بدونیم که همیشه خیلی زود دیر می شود.
دوست عزیز:"خوب بخوابید.شب عالی متعالی"
خوش به حالت شمال هستی ، اون کوههای سرسبز و قشنگ ، اون جاده های خاطره انگیز ، دریای خزرررررررررررررررر ، موجهای زیبا خصوصأ شبها وای ی ی ی ، تماشای دریای طوفانی در شبو خیلی خیلی دوست دارم ، جنگل های سر سبز (بگذریم که دیدن آشغال و بطریهای زننده آب و نوشابه و . . . که ناشی از کم لطفی بعضیاس حال آدمو میگیره ) هیچ موقع تکراری نمیشه .
امیدوارم خوش بگذره
خیلی ارادتمند
جای شما خالی
تشریف بیارید به دیار سبز ما مهندس.
خیلی خوب شد یکی پیدا شد جای ما بخوابه
خوب بخوابی
ممنون
چرا نمیخوابی شما؟