امروز

امروز تقاطع وصال و حجاب تو یه فست فودی مشغول خوردن غذا بودیم که یهویی صدای داد و فریاد اومد.
همه ماتمون برده بود که دیدیم یه مرد حدودا 50 ساله کیفش و گرفته دستش و داره واسه دل خودش میخونه!یعنی فریاد میزدااا
خلاصه هر کی یچیزی گفت:
یه مرد 40 ساله:فشار که زیاد بشه به مردم......
دختر جوون:فکر میکنم عاشقه واقعا..
یکی دیگه:ای بابا
من:بابا دلش گرفته میخواد بخونه چیکارش داری....!
کلا پدیده جالبی بود خیلی پسندیدم.از امیر آباد برمیگشتم و هلاک جدا حالمو عوض کرد.
بعدش که ناهار و زدم که برم سر کارم تو فلسطین یه ساختمونی نماش ریزش داشت(سنگش)از آتیش نشونی اومده بودن که سنگایی که در شرف ریختنه بردارن که بیخبر یه وقتی رو سر مردم سقوط نکنه.اینم شد مایه دست انداختن خیلیا.کلی مردم جمع شدن که چیه؟هیچی یکی میخواد خودشو بندازه زمین خودکشی کنه.خلاصه خیلی خنده دار بود
حتی  2 تا دختر که رد میشدن خندیدم تو روشون کنجکاو شدن که آقا چیه؟گفتیم خودکشی ....
یه دختره خیلی خودشو تحویل گرفته بود و رفته بود داد میزد با عشوه:"آقا نندازی خودتو زمین"
آخ آقا خنده داشت.فیلمشم گرفتم منتها حجمش بالاست اما اگه تونستم آپلود میکنم.
یه حاج آقایی باورش شده بود اومده بود بهم میگفت آقا نگیر فیلمو لابد میخوای بفرستی وی و ای و بی بی سی یا سالی تاک