تفاوت یک مهندس با افراد معمولی هنگام تحلیل یک مساله

موارد بسیاری پیش می آید که در ذهن افراد پرسش های گونه گون شکل می گیرد.اما ذهن ما برای پاسخ گفتن به این پرسش ها چگونه عمل میکند؟
ذهن ما بلا استثنا برای حل هر مساله ای فورا درگیر ایجاد یک مدل می شود.شاید بگویید نه! اما بهتر است عجله نکنید!چرا همین طور است.منتها بعضی از مسایل آنقدر در طول زندگی و با تعداد دفعات بسیار زیاد برایمان پیش آمده اند که فرایند شکل دادن و ایجاد مدل برای آنها در ذهن به سرعت و خیلی فوری شکل میگیرد و باعث این میشود که بپنداریم برای آنها در ذهن خود مدلی ایجاد نمیکنیم.
مثلا نیم متر،سی سانتی متر و....اینها رو چگونه تجسم میکنید؟یادم هست وقتی کوچک بودم جایی که زندگی میکردیم تابلو ای نصب بود که نوشته بود: ''...100 متر جلوتر" و من هنوز هم که هنوزه میخوام که آدرس بدم وقتی فاصلشو ازم میپرسن با اون مدل و شابلونی که تو ذهنم دارم اینکارو میکنم و می سنجم.شاید بهترین مهندس،کسی باشه که بیشترین توانایی رو در مدل کردن مشکلاتی که پیش روش قرار میگیره داشته باشه.یعنی به خودش کمک کنه تا با توجه به اصولی که از اون حوزه مورد نظر  میشناسه و یاد گرفته بهترین مدل رو بکشه تا به جواب مساله برسه.
نکته ای که اینجا اهمیت پیدا میکنه اینه که نباید مطلق فکر کنه و وسواس به خرج بده باید خوش فکر باشه و مته به خشخاش نذاره.
اگر قرار باشه مهندس ها هم مثل افراد غیر مهندس به سؤالا فکر کنن و اصول و ضوابط و فرمول هایی که یاد گرفتن رو به کناری بذارن که خب دیگه تو خود حدیث مفصل بخوان زین مجمل.

در آینده و با ارایه مثال های عینی و روزمره فیزیکی در ارتباط با مهندسی مکانیک بیشتر مطلب رو روشن میکنیم.