" نتیجه کنکور بسیار فراتر از انتظارم بود..."
خلاصه : مصاحبه با رتبه 8 آزمون کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک
خودتان را معرفی کنید.
علی اکبر درگی، متولد 1/7/64 ، شهر کرج و ساکن کرج هستم. به خاطر مصادف بودن روز تولدم با شروع سال تحصیلی، معمولاً تولدم یادم نمی مونه. ابتدایی را در دبستان شهید نیک نژاد واقع درگلشهر غربی کرج گذراندم. بعد از پایان دوره ابتدایی به همراه یکی دیگه از دوستانم برای اولین بار در تاریخ مدرسهمان در امتحان تیزهوشان قبول شدیم. در نتیجه تا پایان دبیرستان در مرکز شهید سلطانی کرج تحصیل کردم. سال 82 هم وارد دانشگاه شدم. دانشگاه صنعتی شریف، رشته مکانیک. در کنکور کارشناسی ارشد 86 هم رتبه 8 مکانیک را کسب کردم.
از همان ابتدا وضعیت تحصیلی خوبی داشته اید.
در طول تحصیلاتم هیچ وقت شاگرد اول نبودم. حتی در دبستان. فقط 1 بار کلاس سوم موفق شدم معدل 20 را تجربه کنم. معمولا تو کلاس شاگرد دوم میشدم. البته فکر میکنم دلیل عمدهاش این بود که پدر اون شاگرد اوله تو همون مدرسه معلم بود. در بقیه مقاطع تحصیلی هم معدلم همواره یک روند کاهنده را دنبال میکرد. به طوری که اواخر دبیرستان تا مرز 17 هم رسید. معدل پیش دانشگاهی و دیپلم دقیقاً یادم نیست ولی فکر کنم حدود 18 بود. در زمان کنکور هم وضع خوبی در کنکورهای آزمایشی نداشتم ولی سر جلسه کنکور خیلی خوب بودم و رتبهام 19 منطقه 2 و 45 کشوری شد. کم کم به این نتیجه رسیدم که استعداد فوقالعادهای در تست زنی دارم. البته به این موضوع افتخار نمیکنم ، ولی فعلاً شرایط طوری شده که این استعدادها هم به درد میخورند. در دانشگاه هم وضعیت تحصیلی متفاوتی نداشتم. یک دانشجوی متوسط با معدل 17. البته معدل 17 تو شریف متوسط محبوب میشه. خیلی برای درسهام وقت نمیذارم مگر درسهایی که بهشون علاقه دارم. ولی در مجموع درسهای دانشگاه تقریباً تمام وقتم را اشغال میکنه.
پس کار فوق برنامه ای انجام نمی دهید.
دوست دارم در فعالیتهای فوق برنامه دانشکده فعال باشم ولی به نظر من این خور فعالیتها در دانشگاه به اصطلاح فقهی واجب کفایی است. یعنی اینقدر آدم فعال در دانشکده بود که کاری باقی نمیماند. البته اعتراف میکنم در کارهای گروهی یک کمی تنبلم. بیشتر فعالیتهای غیر درسیام در دانشگاه مربوط میشه به حضور در جلسات سخنرانیهای مختلف که در دانشگاه به طور مرتب برگزار میشد. من هم مثل اکثر جوانهای این دوره بیشتر به منابع اطلاعاتی دیداری و شنیداری عادت دارم تا منابع نوشتاری و این اصلاً خوب نیست.
و کار چطور؟
علاقهمندم در آینده بیشتر در زمینه طراحی، رباتیک و اتوماسیون فعالیت کنم ولی برای ورود به بازار کار خیلی عجله ندارم. فکر میکنم مهم تر از زود وارد شدن به بازار کار، درست وارد شدن است. نحوه ورود به کار تاثیر زیادی در جهتگیری شغلی در آینده دارد. فعلاً با چند نفر از بچههای دانشکده مشغول طراحی و ساخت یک دستگاه دیوارساز هستیم. فکر میکنم شروع خوبی برای کار در زمینه اتوماسیون باشه.
در دوران تحصیل ، یا موقع خواندن برای کنکور کارشناسی ارشد، درسی بود که از خواندنش لذت ببرید. یا کلاً از خواندن برای کنکور لذت می بردید؟
بیشترین لذت را در دوره کارشناسی از درسهای دینامیک ماشین و طراحی مکانیزم بردم. موضوع این درسها دقیقاً همون چیزی بود که منو به رشته مکانیک جذب کرده بود. علاقه هم به حدی بود که چند تا پروژه اضافی هم در طول ترم انجام دادم، بدون اینکه به استاد تحویلشون بدم. البته تو شکل گیری این علاقه، تدریس فوقالعاده دکتر ظهور هم بی تاثیر نبود. در کنکور هم به بیشتر به مجموعه دروس دینامیک علاقه داشتم و بهترین نتیجه هم مربوط به همین بخش بود. اما برای کنکور نه اصلاً، چرا باید لذت ما بردم؟ مجبور بودم برای کنکور بخونم. تنها فایدهای که داشت این بود که درسها یک بار مرور شد. البته این فایده بزرگی بود ولی لذت بخش نبود.
گفتید "مجبور بودم برای کنکور بخونم." چه اجباری برای کنکور ارشد داشتید؟
من برای رسیدن به موقعیت شغلی مورد نظرم در آینده باید فوق بخوانم. توصیه میکنم اگر کسی بدون فوق لیسانس به موقعیت شغلی مورد نظرش میسد از این دو سه سال برای ورود و جا افتادن در بازار کار استفاده کند.
و چطور برای رسیدن به این هدف تلاش کردید؟
درس خواندن برای کنکور را اسماً از اول مهر شروع کردم. (همیشه چند برابر هدفم دورخیز میکنم) ولی درسهای دانشگاه اجازه تمرکز روی کنکور را نمیداد. در نتیجه شروع اصلی از اواسط دی، بعد از پایان امتحانات بود. از آن به بعد به طور متوسط روزی 3-4 یاعت درس خواندم. بزرگترین مشکلم نداشتن منبع مشخص و جامع بود. یعنی نمیدونستم چی باید بخونم. تو کنکور کارشناسی این مشکل وجود نداشت و همه چیز مشخص بود. حجم کل جزوههام به 20 صفحه کلاسور هم نمیرسید. با پرس و جو از چند سال بالایی چند تا کتاب تست خریدم و تنها منابعم اونا بودن. کتابها را با بچهها اشتراکی میخریدیم و بعد از خواندن با هم عوض میکردیم. روش خواندن اینطور بود که از اول کتاب شروع میکردم و تا آخر تستها را میزدم. در طول تست ردن مطالب درس هم خود به خود مرور میشد. بعضی از کتابها که پاسخهای بهتری داشتند را دو بار خواندم. البته این روش برای من جواب داد. فکر میکنم برای کسانی که کلیات درسها یادشونه و جزوه هم ندارند بهترین روشه.(شاید هم تنها روش) . کتابهایی که خواندم زیاد نبودند. سیالات، دینامیک و جامدات انتشارات آزاده؛ ریاضیات، معادلات آقاسی و چند تا کتاب دیگه که مشخصاتشون یادم نمیآید چون اصلاً کتابهای خوبی نبودند. من از میزان و کیفیت خواندنم برای کنکور اصلاً راضی نبودم.
کنکور چه طور بود؟
از نظر علمی با توجه به ظرفیت یک آزمون تستی خوب بود ولی در مقایسه با ظرفیت علم مکانیک خندهدار. از نظر زمان اجرا خوب است، چون در بین دو ترم یک فرصت چند هفتهای برای درس خواندن ایجاد میشود. اما اگر کنکور به بهمن منتقل شود این یک حسن هم از بین میرود. از نظر اجرایی هم مثل تمام کنکورها. فاصله زیاد تا حوزه، صندلی لق، ساندیس و کیک و .... سر جلسه هم احساس تسلط کافی نمیکردم. بعد از کنکور به طور جدی به سال بعد و کارهایی که در این یک سال میتونم انجام بدم فکر میکردم. به قدری از نتیجه نا امید بودم که حتی برای دیدن نتایج به اینترنت نرفتم و یکی از دوستهام رتبهام را به من گفت. نتیجه کنکور بسیار فرا تر از انتظارم بود و نشون میداد تصورم از کنکور فوق غلط بوده.
واقعاً؟ پس چه رتبه ای را متصور بودید؟
احتمال میدادم رتبهام بین 50 تا 150 باشه. در نتیجه فکر نمیکردم بتونم طراحی کاربردی شریف قبول بشم و داشتم بین سایر دانشگاهها و سال بعد یکی رو انتخاب میکردم. اگر رتبهام خوب نمیشد و دانشگاههای تهران و امیرکبیر هم قبول نمیشدم، برای سال بعد تلاش میکردم.
و نتیجه؟
با رتیه 8 باخیال کاملاً راحت گرایشی که دوست داشتم را انتخاب کردم: طراحی کاربردی شریف.
درصدهایتان را به خاطر دارید؟
جامدات رتبه 8، سیالات رتبه 14 و بقیه رتبه ها هم تو همین مایهها. درصدها هم از قرار بودند: زبان 12%، ریاضی 43%، سیالات 63%، جامدات 78% و دینامیک 72%. نتایج جامدات و کنترل در حدی خوب بود که فکر کنم فقط یکی دو تا غلط داشته باشم.
موفقیت از دید شما؟ و اینکه چه عواملی موفقیت شما را در کنکور فراهم کردند؟
جواب این سوالهای سخت را بلد نیستم ولی فکر میکنم بهترین ملاک موفقیت موجود این است که خود فرد از زندگیش ابراز رضایت کند، البته در پایان زندگیش.
آنقدر تحلیل دقیقی از کنکور ندارم که عوامل موفقیت در کنکور را تعیین کنم. فکر میکنم برای هر کس روش خاص خودش وجود دارد. اما نکاتی که به خودم کمک کردند، اینها هستند:
· بدون بلد بودن کلیات درس نتیجه گرفتن ممکن نیست. در نتیجه درسهایی که مدتها پیش پاس شده اند باید مرور شوند. به عنوان مثال من در کنکور پارسال تستهای ارتعاشات را بهتر از امسال زدم؛ چون درس را تازه پاس کرده بودم.
· خواندن تمام درسها برای کنکور ضروری نیست. در نتیجه با توجه به زمانی که در اختیار داریم میتوانیم دور یک سری از درسها که تاثیر کمتری و حجم مطالب بیشتری دارند از اول خط بکشیم. مثلاً من به طور کلی زبان، ریاضی مهندسی و انتقال حرارت را اصطلاحاً بی خیال شدم.
· اما روی بقیه درسها که کلیت آنها را بلدیم و یا یاد گرفتهایم باید به طور جدی سرمایهگذاری کنیم. نتها چیزی که ظاهراً مهم است تسلط در تست زدن است. در نتیجه حتی میتوان یک کتاب تست را دو بار خواند تا بیشتر تمرین شود. برای موفقیت در کنکور حداقل باید در دو، سه درس کاملاً مسلط باشیم تا زمان این درسها و همینطور درسهایی که بی خیال شدهایم به نفع درسهایی که کمتر مسلطیم ذخیره شود. من شخصاً مطمئنم برای فکر کردن کافی روی تمام تستها زمان کنکور باید حداقل دو برابر شود.
· از این شاخه به آن شاخه پریدن هم زیاد خوب نیست. من سعی می کردم یک کتاب را تمام کنم بعد سراغ بعدی بروم. البته شاید برای بقیه افراد این روش مناسب باشد.
· اصلاً قصد تبلیغ ندارم ولی مطمئنم بدون کنکور آزمایشی نمیشود موفق شد. البته موافق یک دوره کامل و فشرده کنکور آزمایشی هم نیستم. دو سه جلسه کنکور آزمایشی برای آشنایی با جو کنکور لازم و کافی است. در ضمن تجربه ثابت کرده نتیجه آزمون نهایی از کنکورهای آزمایشی بهتر میشود. پس نباید از نتیجه بد در کنکور آزمایشی ترسید.
از نقش اطرافیان در این موفقیت بفرمایید.
هر چی بگم کلیشه ای از آب در میاد اول باید گفت. وجود فرد و یا افرادی به غیر از خودمان که علاقهمند به موفقیت ما باشند بزرگترین کمک روانی و انگیزه تلاش برای موفقیت است. از همین جا از تمام کسانی که از موفقیت من خوشحال شدند به خصوص پدر و مادرم صمیمانه قدردانی میکنم.
حرف آخر؟
امیدوارم سیستم آموزشی کشور ما روزی از این وضعیت مدرک گرایانه خارج شود و گرفتن مدرک معادل کسب تخصص در یک رشته باشد نه ملاک و معیار شخصیت و جایگاه اجتماعی.
منبع: http://www.nasir.ir