مدیریت زمان و مهندسی مکانیک
مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

پدر و پسر

یه روزصبح وقتی داشتم می رفتم سرکار ، پسر 7 ،8 ساله ای رو دیدم که به سرعت وبا شادی می دوید و پدرش  نفس نفس زنان به دنبالش می دوید و با لبخند بدرقه اش می کرد تا به مدرسه برسن .چند روزی این ماجرا تکرار شد . پسر بدو ، پدر لنگ لنگان بدو. مگه این بچه دست برمیداره،شیطون وروجک! باباهه از نفس می افتادا!

مرسی از پدرهایی که همه جوره هوای بچه هاشون رو دارن و پشتشون رو خالی نمی کنن.

نظرات 1 + ارسال نظر
درخت سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 22:17 http://senseful.blogsky.com/

منم ممنونم

اورین، پس قدر پدرتو بدون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.