سلام به همه دوستان عزیز
من از ایام دور خواننده مطالب جالب این وبلاگ و مطالب مهندسان عزیز راد و هخامنش بودم و هستم
حالا هم افتخار همکاری بم داده شده
البته مطالبم بی تعارف به گرد پای مطالب مهندسان راد و هخامنش نمیرسه اما امیدورام مفید فایده باشم اولین مطلبم:
فلاسفه از دکارت تا آین رند درباره تأثیر متقابل بین رفتارهای فیزیکی و روانشناسی نوشته اند، اما جدیدترین تحقیقات نشان می دهد که حالت ایستادن هر فرد می تواند گویای احساسات وی باشد…
فلاسفه از دکارت تا آین رند درباره تأثیر متقابل بین رفتارهای فیزیکی و روانشناسی نوشته اند، اما جدیدترین تحقیقات نشان می دهد که حالت ایستادن هر فرد می تواند گویای احساسات وی باشد. حالتی که به این طرف و آن طرف می روید در حقیقت خلق و خوی شما را تغییر می دهد که این امر تأثیر قابل توجهی روی چگونگی رویکردهای شما به موقعیتها و حل مشکلات دارد.
ایمی کادی روانشناس اجتماعی و استادیار دانشکده تجارت هاروارد می گوید: حالت ایستادن قدرتمند است. وی به همراه همکارانش از طریق یک سری آزمایشهای کنترل شده برای مثال نشان داده اند که ایستادن با پاهای باز و دست به کمر به مدت دو دقیقه تستوسترون را افزایش داده و کورتیزول را در جریان خون کاهش می دهد.
تعداد قابل توجهی از تحقیقات اجتماعی علمی طی سه سال گذشته نشان می دهد که این حالت ایستادن سیلی از هورمونها را آزاد کرده و موجب می شود که فرد احساس مثبت و راحتی داشته باشد، حتی اگر خود فرد پیش از آن درگیر تردیدهای درونی بوده باشد، این حالت ایستادن نتیجه دیگری در پی دارد.
گرفتن یک ژست رئیس مأبانه چه زمانی که لباس فاخر شب پوشیده اید و چه زمانی که یک دست لباس رنگ و رو رفته به تن کرده اید می تواند بر درک شخصی از خودتان نیز تأثیرگذار باشد و در نهایت بر درک دیگران از شما تأثیرگذار است.
بعید به نظر می رسد حالتی که فرد پس از قرارگیری در این وضعیت به دست می آورد، تغییر کند. این مسئله را می توان به وضوح در مقایسه با دو وضعیت ایستادن با پاهای باز و دست به کمر و وضعیت شانه های خمیده و کمر قوز کرده مشاهده کرد. در آزمایش بعدی از شرکت کنندگان در این تحقیقات خواسته شد حالت صاف و عمودی به خود بگیرند، آنها احساس می کردند که می خواهند در کارهای جدید سهیم شده و یا خطر انجام کارهای مختلفی را پذیرا باشند. این امر درمقایسه با گروهی قرار گرفت که از آنها خواسته شد ژستی بسته و محدود به خود بگیرند.
اکنون مهمترین پرسش این است که این تأثیرات چقدر طول می کشند؟ محققان اظهار داشتند که تغییرات هورمونی بین ۱۵ تا ۲۰ دقیقه پابرجا هستند. اما دانا کارنی روانشناس اجتماعی که حالت ایستادن را در دانشکده هاس در دانشگاه کالیفرنیا برکلی مطالعه کرده گفت: این تغییرات می توانند یک آبشار فیزیولوژیکی باشد که تمام روز پا برجا است.
وی افزود: برای مثال در یک مصاحبه شغلی بادکردن غب غب چندان مناسب نیست، اما می توانید پیش از ورود به چنین جلسه ای احساس مثبتی در خود ایجاد کنید، بنابراین اگر مصاحبه را با احساسی خوب آغاز و به خوبی خود را معرفی کنید دیگران نیز پاسخ مثبت می دهند و این چرخه مثبت ادامه می یابد.
منبع: konjkav.com
پس از مدتی روی ظرف را سرپوش می گذاریم تا ببینیم چه اتفاقی رخ می دهد .
کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و پایین می افتد . دوباره می پرد و همان اتفاق می افتد! این کار مدتی تکرار میکند . سر انجام در ظرف را بر می داریم و کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع! سرپوش برداشته شده درست است و محدودیت فیزیکی رفع شده است ولی کک فکر می کند این محدودیت همچنان ادامه دارد!
فیلها را می توان با محدودیت ذهنی کنترل کرد . پای فیلهای سیرک را در مواقعی که نمایش نمی دهند می بندند . بچه فیلها را با طنابهای بلند و فیلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه به نظر می آید که باید بر عکس باشد زیرا فیلهای پرقدرت به سادگی می توانند میخ طنابها را از زمین بیرون بکشند ولی این کار را نمی کنند !
علت این است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشیده اند و سعی کرده اند خود را خلاص کنند و سرانجام روزی تسلیم شده دست از این کار کشیده اند!در این فیلم یک نوع دلفین در تانک بزرگی از آب قرار می گیرد نوعی ماهی که غذای مورد علاقه دلفین است نیز در تانک ریخته می شود . دلفین به سرعت ماهیها را می خورد . دلفین که گرسنه می شود تعدادی ماهی دیگر داخل تانک قرار میگیرند ولی این بار در ظروف شیشه ای دلفین به سمت آنها می آید ولی هر بار پس از برخورد با محافظ شیشه ای به عقب رانده می شود پس از مدتی دلفین از حمله دست می کشد و وجود ماهیها را ندیده می گیرد . محافظ شیشه ای برداشته می شود و ماهیها در داخل تانک به حرکت در می آیند آیا می دانید چه اتفاقی می افتد ؟ دلفین از گرسنگی می میرد غذای مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولی محدودیتی که دلفین پذیرفته است او را از گرسنگی می کشد .
از آنجا که نحوه ی عملکرد مغز جانوران از این نظر بسیار شبیه به هم است ما می توانیم از این آزمایشات بفهمیم که ما هم محدودیت هایی را می پذیریم که واقعی نیستند. به ما می گویند یا ما به خود می گوییم نمی توان فلان کار را انجام داد و این برای ما یک واقعیت می شود محدودیتهای ذهنی به محدودیتهای واقعی تبدیل می شوند و به همان محکمی!باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که چه مقدار از آنچه ما واقعیت می پنداریم، واقعیت نیست بلکه پذیرش ماست؟!"
اصلا فکر نکنید که چه طور بهش می رسید،اگه تلاشتون رو بکنید حتما بهش می رسید.
در روایت است که امیرالمؤ منین (علیه السلام ) در میان اصحاب خود نشسته بود که زنى
زیبا و جمیل از آنجا عبور کرد و این گروه چشمهاى خود را با نگاهى طولانى به او
دوختند.
فقال (علیه السلام ): ان ابصار هذه الفحول طوامح و
ان ذلک سبب هبابها، فاذا نظر احدکم الى امراة تعجبه ، فلیلا مس اهله فانما هى امراة
کامراة ؛ یعنى : در این حال حضرت فرمود: چشم هاى این مردان . گشاده و تیز
بین و دنبال کننده مطلوب از راه دو است و همین چشم چرانى سبب هیجان نفوس آنها براى
آمیزش و لمس نمودن زنان است . بنابراین اگر احیانا چشم شما به زن زیبایى افتاد، که
براى شما شگفت آور دلپسند بود فورا بروید، و با عیال خودتان در منزل آمیزش نموده و
هم بستر شوید: زیرا زوجه شما هم زنى است مانند سایر زنان .
فقال رجل من الخوارج قاتله الله کافرا ما افقهه !
مردى از
خوارج که سخن امام على (علیه السلام ) را شنید به امام گفت : خدا این مرد کافر را
بکشد، چقدر دانا و بینا و فقیه و عاقبت اندیش و به اسرار احکام آشنا و بصیر است
؟!
اصحاب امام على (علیه السلام ) از جابر جستند تا آن مرد بى ادب را
بکشند.
حضرت فرمود: آرام باشید جزاى او نیست مگر دشنامى در مقابل دشنام او که به
من داده است و یا به عوض آن ، عفو و گذشت از گناهى که مرتکب شده است .
لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها،
شعری فوق العاده از دکتر پرویز ناتل خانلری :
عقاب
گشت غمناک دل و جان عقاب چو ازو دور شد ایام شباب
دیدکش دور به انجام رسید آفتابش به لب بام رسید
بایداز هستی دل بر گیرد ره سوی کشور دیگر گیرد
خواست تا چاره ی ناچار کند دارویی جوید و در کار کند
صبحگاهی ز پی چاره ی کار گشت برباد سبکسیر سوار
گله کاهنگ چرا داشت به دشت ناگه از وحشت پر ولوله گشت
وان شبان، بیم زده، دل نگران شد پی برهی نوزاد دوان
کبک، در دامن خاری آویخت مار پیچید و به سوراخ گریخت
آهو استاد و نگه کرد و رمید دشت را خط غباری بکشید
لیک صیاد سر دیگر داشت صید را فارغ و آزاد گذاشت
چارهی مرگ، نه کاریست حقیر زنده رافارغ و آزاد گذاشت
صید هر روزه به چنگ آمد زود مگر آن روز که صیاد نبود
آشیان داشت بر آن دامن دشت زاغکی زشت و بد اندام و پلشت
سنگها از کف طفلان خورده جان ز صد گونه بلا در برده
سالها زیسته افزون ز شمار شکم آکنده ز گند و مردار
بر سر شاخ ورا دید عقاب ز آسمان سوی زمین شد به شتاب