نستالژیک بودن ما شرقی ها

داشتم رانندگی میکردم تو شب جاده و آهنگ گوش میکردم.سؤال برام شد که این طبیعت نستالژیک شرقی ها واسه چیه

ناگهانی به فکرم رسید :"تغییر"

این شد که همینجور بیشتر تو تحلیلم قوی تر شدم آره "تغییر دیر به دیر و نه زود  "

از بس تغییرات تو جوامع ما شرقیا دیر به دیر اتفاق میفته صندلی کهنه برامون فروزندست 

کافه نادری کافه ای که صادق هدایت توش میشست تو لاله زار واسمون نستالژیک

 و کلا هر آونچه که میخوایم ازشون دل بکنیم وقتی مدت زیادی کنارمون داشتیم میشه سخت...

این به خاطر عدم تغییر زود به زوده 

از بس به خاطر دیر رسیدن عناصر تمدن به این جوامع تغییرات دیر به دیر ملموس میشه احساس تعلق به داشته های قبلیبیشتر میشه و وقتی هم که عنصر نو میآد باز هم دل میگه اون قبلیه یه چیز دیگه بود حال اینکه لزوما صحت نداره این موضوع

البته کمی از این علت رو هم داستان اینرسی باعث میشه به نظرم چون تقریبا تو تمام مواردی که باش روبروییم تمایل به حفظ حالت قبلی هست.منجمله مقاومت آدمها در برابر تغییر و پوست انداختن... 

anyway من که با طبیعت نستالژیکم خعلی حال میکنم


منظم شدن،نه با انگیزه شدن/Get Disciplined Not Motivated

منظم شدن،نه با انگیزه شدن!


دومین ترجمه ی من، تقدیم به دوستان گل


مشکلات زیادی با داشتن یه انگیزه ی ساده وجود داره :


انگیزه زود گذر است.


انگیزه می آید و به هر جا که دلش بخواهد می رود. تا آخر هفته طول نخواهد کشید،تا آخر روز،یا حتی تا آخر پست وبلاگی که شما در حال خواندن آن هستید.انگیزه ماندنی نیست.


انگیزه وابسته به موقعیت است.


مبنای انگیزه وضعیت فعلی شما است.چه احساسی دارید ؟ اگر شما تمایلی به انجام کار مورد نظرتون ندارید ، ول معطلید، انجامش نمی دهید-چون شما احساس مناسبی برای انجام دادن آن ندارید.

به تبع آن وقتی کارتان را انجام نمی دهید، احساس بدتری پیدا میکنید و نسبت به هر زمان دیگر احساس ناتوانی و کسلی خواهید کرد.



انگیزه همه جا هست.


هر جا که بروید،افرادی را خواهید دید که تلاش می کنند با انگیزه شوند ، تا بتوانند کاری انجام دهند،تغییری ایجاد کنند.

آن ها تمایل دارند چیزی بخوانند،چیزی تماشا کنند یا در کنفرانسی شرکت کنند و آن مکان را با انگیزه ترک کنند.

ولی این کار فقط آن ها را با انگیزه می کند ، این کار آن ها را به عمل کردن سوق نخواهد داد.

"من انگیزه دارم که این کار را انجام دهم"،" من انگیزه دارم که آن کار را انجام دهم"،با انگیزه شدن را متوقف کنید و

فقط  کار مورد نظرتان را انجام دهید!شما بیشتر به انگیزه احتیاج ندارید-شما بهانضباط شخصی نیاز دارید.


انضباط شخصی به طور کل چیزی دیگر است.


انضباط شخصی پایدار است.

 

ادامه مطلب ...

انضباط شخصی(Self-Discipline)

به زودی یه پست در این مورد توی وبلاگ قرار میدم

خدا هست یا نیست؟/انتروپی سیستم ایزوله/

دوستانی که تابحال متوجه دو پست مهمی که قرار دادم نشدن میتونن اینجا کلیک کنن تا 22 ام مرداد بیشتر فرصت پاسخگویی ندارید:
نتایج این پست ها منجر به درک درست قانون دوم ترمو و آنتروپی میشه که اکثر دانشجوها خیال میکنن میدونن قضیه چیه و داستانو فهمیدن در صورتیکه در باتلاقی از درک های نادرست گیرن.
 و همچنین منجر به بحث در چرایی وجود یا عدم وجود مفهومی که به نام "خدا" میشناسیم میشه که جزو مباحث شیرین ترمودینامیکه
متاسفانه نویسنده های کتب ترمو یکیشون همین ون وایلن ضعف بیان بزرگی دارن که دانشجوها رو از درک درست مفاهیم محروم میکنه و البته این مشکل مختص ون وایلن نیست.
به نظر میرسه باید یه بازنگری اصولی در روش نگارش تکستا صورت بگیره حتما
تا اون موقع...شرکت کنید در بحث...از دوستانی هم که شرکت کردن ممنونم

سن مناسب برای ازدواج


سن مناسب برای ازدواج

وقتی فرد از لحاظ جنسی و عقلی به سن ازدواج رسید در چنین شرایطی تاخیر در ازدواج باعث مجموعه‌ای از اختلالات روحی و رفتاری می‌شود.

آیا شرایط جامعه کنونی این اجازه را به ما می‌دهد که سنت ازدواج را کاملا طبق آموزه‌های دینی‌مان‌، به هنگام اجرا کنیم؟ این پرسش را با دکتر محسن ایمانی، استاد دانشگاه تربیت مدرس درمیان گذاشتیم که از نظرتان می‌گذرد.

_ با توجه به اینکه رسیدن به سن ازدواج منوط به فراهم بودن شرایطی است که تحولات اجتماعی آنها را به‌وجود می‌آورد و در تشکیل یک خانواده ایده‌آل مؤثر است؛ مثلا تحصیلات زوجین، شغل مناسب و درآمد قابل‌قبول، آیا باز هم در چنین شرایطی می‌توان بالا رفتن سن ازدواج را نگران‌کننده دانست؟
اگر ما به مسئله از این زاویه نگاه کنیم که هرچیزی زمان و فصل معینی دارد و اگر از زمانش بگذرد شادابی و تازگی خود را از دست می‌دهد ازدواج هم همین‌طور است. چنانچه پیام‌آور اسلام می‌فرماید که هنگامی که دختران به سن رشد رسیدند مقدمات ازدواج ایشان را فراهم کنید والا مانند میوه‌های مانده بر درخت دچار آسیب می‌شوند.
ما باید جامعه و مناسبات اجتماعی را در جهت به‌ سامان‌ کردن امر ازدواج قرار دهیم نه اینکه به این مناسبات اجازه به‌ تاخیر انداختن آن‌ را بدهیم چون نیاز جنسی از نیازهای اولیه بشر است و سرکوب آن باعث یک مجموعه استرس‌ها و فشارهای روانی می‌شود به همین خاطر باید به راهکارها و راه‌حل‌های این معضل اندیشید. مثلا ازدواج را در دوران دانشجویی باید با حمایت اقتصادی خانواده‌ها و البته حمایت اساسی دولت ترویج کرد و باتوجه به پتانسیل‌های فرد شرایط ازدواج را فراهم کنیم.
ثروتمندان نیز می‌توانند به‌ عنوان امری نیکو موجبات ازدواج جوانان را از طریق شایسته فراهم آورند نه اینکه بگوییم چون ازدواج نیازمند شرایطی مانند اشتغال و در‌آمد است آن را به تاخیر بیندازیم.
به تاخیر انداختن ازدواج آن هم برای مدت طولانی می‌تواند مشکلاتی را برای جامعه ایجاد کند که از آن جمله می‌توان به روابط آسیب‌زای دختر و پسر اشاره کرد. اگر ازدواج به هنگام صورت گیرد می‌تواند آرامش را برای زوجین به‌ ارمغان آورد و از ناهنجاری‌های رفتاری مانند پرخاش و تندخویی جلوگیری کند.

_ آیا نمی‌توان به بالا رفتن سن ازدواج کمی خوش‌بینانه نگریست و بلوغ کامل عقلی زوجین را از محاسن آن برشمرد؟

ادامه مطلب ...

پرسش: کلاس برم واسه دینامیک و ارتعاشات؟

kyli mamnon dadash ..chon mikhastam vase dynamico erteshat kelas beram yane dige naram ...




پاسخ:


ببین داداش گلم

هرچنتایی که دوس داری سؤال بپرس کلا بازدیدکننده های محترم با سؤالتون اگر چیزی بدونم که واجبه کمک کنم ای که دستت میرسد کاری بکن...اگر هم ندونم باعث ایجاد انگیزه در شخص بنده میشید که برم دنبالش و چیزی یاد بگیرم...یا رفرنسی معرفی کنم بهتون و از این حرفا...

ببین اگر پایه خیلی جالبی نداری تو دینامیک و ارتعاشات برو کلاسش اما اگه پایت شل نیست طبق قاعده ای که گفتم اگه از الان شروع کنی به خوندن و تست زدن 4 تا درس باکس دینامک به نظرم میتونی به طور متوسط 2 تا از هر کدوم بزنی و باقی داستان که قبلا گفتم تو پست قبلی...

یا اگر فک میکنی رفتن به کلاس موتور محرکه ای میشه برات که در جریان قرار بگیری ولی اگه نری دست به کار نمیشی برو کلاس...

گفتم تا 40 زدن در این باکس با تلاش متوسط بدست میآد تا 50 یکم زور بیشتر میخواد اما از 50 به بالا زدن تو این باکس عوامانه بگم دیگه خیلی مرد میخواد...گفتم رتبه 86 تبدیل سال 89 منفی 1.66 زده بود باکس دینامیکو...

پیروز و بهروز 

یا حق 

(داستانک)گاهی اوقات باید به دیگران خوبی کنیم چون …!

 

untitled

یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقه‌ها، جایزه بهترین غله را به ‌دست می‌آورد و به ‌عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همکارانش، علاقه‌مند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته‌ عجیب و جالبی روبرو شدند. این کشاورز پس از هر نوبت کِشت، بهترین بذرهایش را به همسایگانش می‌داد و آنان را از این نظر تأمین می‌کرد. بنابراین، همسایگان او می‌بایست برنده‌ مسابقه‌ها می‌شدند نه خود او!

کنجکاویشان بیش‌تر شد و کوشش علاقه‌مندان به کشف این موضوع که با تعجب و تحیر نیز آمیخته شده بود، به جایی نرسید. سرانجام، تصمیم گرفتند ماجرا را از خود او بپرسند و پرده از این راز عجیب بردارند.

کشاورز هوشیار و دانا، در پاسخ به پرسش همکارانش گفت: «چون جریان باد، ذرات بارورکننده غلات را از یک مزرعه به مزرعه‌ دیگر می‌برد، من بهترین بذرهایم را به همسایگان می‌دادم تا باد، ذرات بارورکننده نامرغوب را از مزرعه‌های آنان به زمین من نیاورد و کیفیت محصول‌های مرا خراب نکند!»

همین تشخیص درست و صحیح کشاورز، توفیق کامیابی در مسابقه‌های بهترین غله را برایش به ارمغان می‌آورد.

“گاهی اوقات لازم است با کمک به رقبا و ارتقاء کیفیت و سطح آنها، کاری کنیم که ازتأثیرات منفی آنها در امان باشیم”