پرسش:
سلام
داش هخاپاسخ:
سلام برادر
والا یه چیزو میدونم اونم اینکه اگه آدم تیکّه تنشو پیدا کرده باشه تردید به این فرم نداره مثلاً به دید من اینکه اون آدم از فرهنگ خودت باشه حالا نه حتماً از شهر خودت ولی مثلاً شهر مجاورت یا هم استانی خودت باشه مثلاً غرب استان مازندران با شرقش اختلاف فرهنگ دارن و به گیلانیا نزدیکترن ولی مثلاً بابل و آمل و قایم شهر...تقریباً تو یه فازن....اما اینم هست شما میبینی تو یه شهر(یعنی از شهر خودت بیرونم نمیری)دو نفر اختلاف فرهنگی دارن از زمین تا زیرزمین!...مثلاً برای من این مهمه که وقتی مازندرانی صحبت میکنم همسرم بفهمه تازه این کافی نیست باید دوست داشته باشه این زبانو اما خیلی ها از دختر ها هستن که شرمشون میشه مازندرانی صحبت کنن...مثلاً حدود 5 سال پیش با کسی به قصد ازدواج دوست بودم که اتفاقا بسیار دختر ماه و خوبی بود اما نمیتونستم جلوش یکی دو جمله مازندرانی جهت تنوع هم شده صحبت کنم باید خودمو سانسور میکردم حالا اگر تو اون جمله ها کلمات نامناسب بود یه چیزی اما حرف معمولی هم نمیشد بزنم...این یعنی دور شدن... این یعنی اصالت خود رو زیر سؤال بردن و.....ولی به این فلسفش کاری ندارم فقط این درک متقابل و هم حسی برام مهمه تا دور نباشیم...
اینا نظر منه داداشی و نظرات خیلی با هم فرق دارن
دوستان دیگه هم اینجا تو نظرات حتماً هم صحبت میشن باهات....
یا حق
پرسش:
سلام هخامنش جان (چرا خط خطی شدی !)
ممنون با تشکر
پاسخ:
سلام از بنده
اگر شما بدونی بنده تو چه زباله دونی دارم این روزا زندگی میکنم ازم پیام خصوصی نمیخای
ایرادی نداره عمومی میگم اسم نمیبرم
واسه کیس خاص شما نظر من:لغات جمع کن تو فیش جی5 بنویس طبق شیوش عمل کن+فیلم اریجینال ببین بدون و با زیرنویس انگلیسی و با زیرنویس فارسی یعنی جمعا 3 بار یا بیشتر
پیروز بهروز
یا حق
دفتر خاطرات تلخ و شیرین ذهنمو ورق میزنم و یکیشو میذارم وبلاگ. این بار یه خاطره تلخ و در واقع بدترین شب عمرم. خواهرم ندا داد که حال مامان بد شد(مادرم ناراحتی قلبی داره):
تا الان دوبار دچار حمله ی قلبی شد و دفعه ی اول من و خواهرم بردیمش مطب دکتر و بار دوم که دارم براتون تعریف میکنم به خواهرم گفتم تو و بابا ببرینش و اگه نیاز شد برام تماس بگیرین. بعده حدود نیم ساعت پدرم تماس گرفت که ما بیمارستان بابلسر هستیم و خودتو برسون.(مث اینکه این بار حال مادرم خیلی بد بود و دکترش گفت ببرینش بیمارستان)
رسیدم بیمارستان. حالش بدتر شده بود. مسئولین بیمارستان گفتن که کار ما نیست و حتما باید ببریدش بیمارستان بابل. لحظات بسیار سختی بود. ناله های مادرم و گریه های خواهرم و درماندگی پدرم و ترافیک مسیر بابلسر-بابل و سرانجام بیمارستان بابل و حدود نیم ساعت تو بخش اورژانس بیمارستان مادرم درد کشید و تماس با متخصص قلب و انتقال به بخش ریکاوری بیمارستان و مسکن و دردش ساکت شد و سرانجام متخصص قلب اومد و انتقال به بخش ccu و بعده چند روز مادرم مرخص شد.
بدترین شب عمرم بود به حدی که فقط از خدا میخواستم: این درد رو از مادرم بگیر و به من انتقال بده که من طاقت ناله ی مادرمو ندارم.(دوست داشتن از عشق برتر است)
موزیک هایی که مستقیم به مادر اشاره میشه زیاده، منتها بهتر دونستم متن موزیک فرشته ی سیاوش قمیشی رو تقدیم کنم به عزیزترینم:
فرشته اومدی از دور
چطوره حال و احوالت
یکم تن خسته ی راهی
غباره رو پر و بالت
فرشته اومدی از دور
ببین از شوق تابیدم
میدونستم میای حالا
تو رو من خواب می دیدم
چه خوبه اومدی پیشم
تو هستی این یه تسکینه
چقدر آرامشت خوبه
چقدر حرفات شیرینه
فرشته آسمان انگار
خلاصه است تو دو تا بالت
تو میگی آخرش یک شب
میان از ماه دنبالت
میان می ری نمی مونی
تو ماله آسمونایی
زمین جای قشنگی نیست
برای تو که زیبایی
تو میری آره می دونم
نمی گم که بمون پیشم
ولی تا لحظه ی رفتن
یه عالم عاشقت می شم
پرسش:
سلام
آقا هخامنش میشه یه اسامی از جدیدترین نیروگاه ها رو معرفی کنین (فقط در حد نام بردن)پاسخ:
سلام.ارادت:
VPP
CHP
CHPDH
یا حق
پرسش:
سلام مهندس
امروز میدونی به چه نکته مهمی پی بردم؟ اینو فهمیدم که چقدر خوب شد که من دنبال خلاف ملاف و این چیزا نپلکیدم ، دنبال درس و مدرسه رفتم ریاضی فیزیک خوندم و بعدش با تلاش مداوم( و صد البته تشویق پدر مادر و عمه و خاله و زنعمو و زندایی و ...کل جد و آبادم) در دانشگاه دولتی در رشته خوب مهندسی مکانیک قبول شدم و فیزیک و ریاضی مهندسی و ترمو دینامیک و سیالات و انتقال و ... پاس کردم و برا خودم مهندس شدم . لابد برات سواله که حالا چی؟؟پاسخ:
سلام از بنده
موافقم
در پناه حق