نام و نامخانوادگی: محمد رستگار
رشته تحصیلی: مهندسی برق
رتبه در آزمون: رتبه 1
دانشگاه محل تحصیل کارشناسی: دانشگاه صنعتی شریف
دانشگاه محل تحصیل کارشناسی ارشد: دانشگاه صنعتی شریف
جامعه آدم را به سمت ادامه تحصیل سوق میدهد
از چه زمانی تصمیم گرفتی کنکور ارشد بدهی؟
اسفند ماه سال سوم تصمیم قطعی گرفتم برای ارشد. توی دانشگاه ما که جو رفتن است و یا ماندن و ادامه تحصیل دادن باید تصمیم گرفت. من هم تصمیم گرفتم بمانم و ادامه تحصیل بدهم. از اوایل تابستان سال 87 هم شروع کردم به جدی خواندن. با استفاده از تجارب دوستانم و تبلیغات، پارسه را انتخاب کردم. پارسه برای من حکم تلنگر را داشت. وقتی خوب میخواندیم رتبهمان خوب میشد وقتی هم کم کاری میکردیم رتبه بد میشد. همینها باعث میشد که حواسم را جمع کنم.
توی این مدت میانگین روزی چند ساعت درس میخواندی؟
راستش این خیلی مهم نیست. من خودم هم یادداشت نمیکردم. حساب هم نمیکردم. بیشتر سعی میکردم از وقتم بیشترین استفاده ممکن را بکنم و دور برم را خلوت کنم. چیزی که بیشتر داوطلبان را اذیت میکند کم مطالعه کردن نیست عدم تمرکز موقع مطالعه است. یعنی آنقدر دور و برشان شلوغ است و آنقدر به کارهای اضافه میرسند که کنکور این وسط گم میشود. در صورتی که مهمترین کار برای داوطلب این است که دور و برش خلوت باشد و تمرکزش روی درسخواندن. این اطراف خلوت کردن برای هر کس یک جور است. ممکن است باعث شود از تفریحات و خوش گذرانیهایتان بگذرید تا به هدفتان که موفقیت در کنکور است برسید. به هر شکل اگر میخواهی به هدفی برسی باید از خیلی چیزها بگذری. من هم سعی میکردم حداکثر تلاشم را بکنم. مطالعهام به روزی 10 ساعت هم میرسید. باز تابستان فشار کمتر بود. اما از ابتدای مهرماه که خودم را باید برای آزمونهای پارسه هم آماده میکردم سعی میکردم بیشتر مطالعه کنم.
تاکیدت بیشتر روی مفید خواندن بود. به نظرت شیوه درس خواندن در دوره کارشناسی چهقدر در موفقیت برای ارشد موثر است؟
شکی نیست که خود دانشگاه، اساتید و درسها تاثیر خیلی خیلی مثبتی در روند درسخواندن آدم دارند. اینکه یک سری مبانی را خوب فراگرفته باشی مطمئنا در کنکوری خواندن خیلی کمک میکند. این را هم باید پذیرفت که خواندن تشریحی برای دانشگاه با تستی خواندن برای کنکور تفاوتهای زیادی دارد. ممکن است خیلی از آنهایی که توی دانشگاه و در امتحانات تشریحی موفقاند در کنکور موفق نباشند. برعکسش هم هست. به همین خاطر هم به دوستانم توصیه میکردم حتما توی امتحانات تستی شرکت کنند و خودشان را محک بزنند. هم با محیط جلسه آشنا شوند و هم حساب و کتاب کارهایشان دستشان بیاید و بفهمند که روند پیشرویشان خوب است یا نه. تلنگری هم که گفتم خیلی موثر است.
توی صحبتهایت اشاره کردی که آدم برای رسیدن به هدفش باید از یک چیزهایی بگذرد. شما چطور؟ جایی برای تفریح و فراغت داشتی؟
به نظرم باید برنامه داشته باشی. من خودم آن برنامهریزی خشک و خالی را که شاید بعضا خیلی جاها تبلیغ میکنند اصلا قبول ندارم. این که مو به مو بنویسی کدام ساعت چهکار باید بکنی. مثلا من دوستانی را سراغ دارم که تا 2 ماه آیندهشان را میدانند در چه ساعتی قرار است چه کاری انجام دهند. این که آدم با حس و حال خودش درس بخواند خیلی مهم است. هر زمانی هر درسی را که حوصله دارد بخواند. اگر این طور پیش برود، خود مطالعه هم میشود تفریح. درست است که سختیهایی دارد. مثلا من روزهایی که آزمون میدادم حتما تا شبش و بعضا هم تا فردایش استراحت میکردم.
اضطراب و استرس هم داشتی؟
صد در صد. به نظرم کسی اگر استرس نداشته باشد نمیتواند این راه را جلو برود. اما خوب باید بتواند این استرس را کنترل کند یک راهش میتواند صحبت کردن با کسانی باشد که آن راه را رفتهاند و موفق بودهاند. فکر میکنم رتبههای خوبی هم که در آزمونهای پارسه میگرفتم و انگیزهای که از آن بدست میآوردم از این استرس و اضطراب کم میکرد اما این استرس باید کنترل شود حالا به چه شکل نمیدانم چون برای افراد مختلف متفاوت است و یک بحث روانشناختی است.
شما خودت از چه روشی استفاده میکردی؟
من برای خودم یک سری حداقلها تعریف کرده بودم. اگر از آن حداقلها فراتر میرفتم، میفهمیدم که دارم راه را درست میروم. این اطمینان به خود و اینکه بدانی راهی که داری میروی درست است یا اگر هم غلط است تو در صدد اصلاح آن هستی، خیلی استرس و اضطراب را کم میکند.
فضای دانشگاه چهقدر در میلتان به ادامهی تحصیل موثر بود؟
به نظرم چیزی که بیشتر ما را به سمت این مسیری که نمیدانیم درست است یا غلط میبرد، جامعه ما است. دانشگاه شریف دانشگاه خوبی است و خیلیها که در دانشگاههای دیگر درس خواندهاند برای ادامه تحصیل دوست دارند به این دانشگاه بیاییند. اما شریفی بودن خیلی تاثیری ندارد این جامعه است که آدم را به سمت ادامه تحصیل سوق میدهد، حالا چه درست چه غلط. فشار خانواده و اطرافیان هم هست. اینکه میگویند چون شریف خواندهای حیف است ادامه ندهی. جامعه هم طوری است که اگر با مدرک کارشناسی وارد آن شوی خیلی تحویلت نمیگیرند.
از خانواده صحبت کردی. خانواده چهفدر در موفقیتت تاثیر داشت؟
میشود گفت خیلی. همین پیگیریها و اصرارشان به ادامه باعث میشد که بیشتر تلاش کنم. البته من خوابگاهی بودم و از آغوش گرم خانواده دور. اما خوب پیگیریهای خانوادهام خیلی موثر بود.
شرایط خوابگاه چهطور بود؟
برای من که 4 سال خوابگاهی بودم زیاد مشکل نبود. البته اطرافیان هم خیلی مهمند. ما یک عده بودیم که همگی قصد داشتیم کنکور شرکت کنیم. همه هم بعدها رتبههایمان تک رقمی شد. همین بودن با این افراد و رقابتی که وجود داشت خیلی موثر بود.
حرف آخر ...
به نظرم شیوه درس خواندنم معمولی بود. برای ارشد چیزی که خیلی اهمیت دارد تلاش و پشتکار است. به نظرم پشتکار از هوش و استعداد خیلی مهمتر است. پشتکار داشته باشند حتما موفق میشوند.