مدیریت زمان و مهندسی مکانیک
مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

کارگاه تاسیسات برودتی

این اولین کارگاه این وبلاگ می باشد و موضوع این کارگاه تاسیسات برودتی هست که بعد مسافرت ها و گشت و گذر ها راه میوفته اگه حاضرین اعلام کنند و تعداد 5 یا 4 نفر باشند کمتر باشه راه نمیوفته! و مدت این کارگاه هم 40 روزه هست حتی کمتر میشه جمعش کرد و در ادامه کارگاه های دیگری هم راه میوفته اگر استقبال بشه!


زمان ثبت نام :  9 الی 14   زمان محدود لغو کارگاه، عدم ثبت نام


نکته : بهترین منبع هم از کتاب هنرستان است که خودم میزارم واسه دانلود و دیگر مطالب مربوطه



اخلاص

چند ماه میشه،اخلاص شده ملکه ذهنم و شاید بعضی موقع ها خود این واژه به تنهای منو از هرگناهی دور کرده/ چجوری؟

میگن وقتی میخوای یه آدمی رو بشناسی نیگاه کن به بعضی از کارهاش در نهان و آشکارا مثلاً وقتی میره مسجد چجوری نماز میخونه(فرادی) مثلا با صوت میخونه و با حوصله و قشنگ قشنگ میخونه و با یه صدای رسا میخونه که همه رو جلب کنه ولی وقتی در منزل تشریف داره یجور دیگه و برخلاف اون تظاهری که داشت میخونه! خوب این اخلاص نداره.

 از خودم...

من تو خانواده به چشم آدم نماز خون و با دین و محافظه کار میام حتی بیرون از خونه(نه از روی تظاهر)!(خوش خوشکت نیاد کارت سخت ترشد رحیم) حالا وقتی میخوام گناهی مرتکب بشم (وسوسه و...) اونا تو اون زمان نیستن منو ببینن که چجوری 360 درجه تغییر میکنم در درون ،افکارم به شدت در اون لحظه منو واقعا میشه شناخت، بعضی موقع ها زانو میزنم در مقابل گناه ولی بعضی موقع ها هست پیروز میشم، در مقابل اخلاص من سنجیده میشه در اون لحظه

چند وقتی هست به این کلمه به تنهایی دارم فکر میکنم و اثر بسیاری خوبی در وجود دارم 

در ادامه میخوام راهای بدست آوردن اخلاص واقعی و پاک بودن رو  بیارم  که خودم استفاده نکردم ولی تا حدودی به اخلاص رسیدم با درصد کم  و هدف از این پست استفاده از روش های ... برای بیشتر کردن اخلاصم. 

ادامه مطلب ...

خطوط قرمز و زرد !

5مورد از خط قرمزهای من برای انتخاب همسر:

1. بی نماز

2. قلیون کشیدن (میوه ای ، جاسکی ، لنگه ای ) از نماز هم شدید مخالف

3.آرایش غلیظ

4.رقص (آزارم میده)

5.بی حیاءی

7مورد از خط زردهای من برای انتخاب همسر:

1. صادق نبودن

2. اعتماد نداشتن

3.خودخواهی

4. بروز نکردن احساسات خود

5.رقص (آزارم میده)

6.شعور نداشتن

7.به روز نبودن (بدم میاد دخترای مخ تعطیل)

نکته :هر سه خطوط زرد معادل یه خط قرمز


مجموعه ورام

سلام


عید همتون سلو سلو مبارک باشه با آرزوی هدایت الهی و سفر خوشی خرمی براتون آرزومندم فی امان الله


کتابی رو میخوام براتون معرفی کنم بابت عیدی من به شما اگه قابل باشم  در زمینه اخلاق  که متأسفانه متن کتاب فارسی رو پیدا نکردم به صورت PDF و... ولی در کتابخانه دیجیتال نور  میشه خوند و کپی و... متن عربیش هم هست خیلیی راحت میشه دانلود....


برای من که طرفدار کتاب الکترونیکی نیستم بد شد ایضاء نسخه چاپی (ایشلا )


این روزا هم دارم کتاب حق الیقین علامه مجلسی رو میخونم که کتاب در اعتقادات و خیلیی مهم البته سنگین مخصوصا فصل آخر معاد

پیشنهادم اینه دم دست باشه (5 اصول رو اثبات شده داشته باشین) 




گذری از دل کتاب :


آداب سیر و سفر، وداع خانواده، و بازگشت از سفر

حسن (١) از رسول خدا (ص) نقل کرده است: «هر کس به خاطر دینش از جایى به جایى بگریزد، هر چند که یک وجب زمین باشد، بهشت بر او واجب شود، و همراه پدرش ابراهیم و پیامبرش محمد (ص) باشد.» (٢) ابو هریره مى‌گوید: پیامبر خدا (ص) فرمود: «اگر مردم رحمت خدا را نسبت به مسافران مى‌دانستند، هر آینه مردم هر بامداد عازم سفر بودند، براستى خداوند نسبت به مسافر، مهربان است.» (٣) هنگامى که حضرت یوسف (ع) از چاه بیرون آورده و خریدارى شد، کسى به ایشان گفت: نسبت به این غریب سفارش خیر و نیکى کنید، یوسف (ع) فرمود: کسى که با خدا باشد غربت براى او معنى ندارد.

امیر المؤمنین (ع) موقع رفتنش به سمت شام عرض کرد: «الهى به تو پناه مى‌برم از رنج سفر و غم بازگشت، و دیدار وضع ناگوار خانواده، مال و فرزند، بار خدایا تو در سفر همراه منى، و در نبودنم سرپرست خانواده‌ام هستى و جز تو کسى نمى‌تواند این دو سمت را داشته باشد، زیرا کسى که جایگزین در خانواده باشد دیگر همراه مسافر نیست، و همراه مسافر نمى‌تواند جانشین در خانواده باشد.» (۴) به ابن اعرابى گفتند: چرا سفر را سفر نامیدند؟ جواب داد: «چون در سفر پرده از اخلاق مردم برداشته مى‌شود.»



دانلود شماره64و65 مجله تهویه و مطبوع

در ادامه دانلود مجله این بار براتون شمارهای 64 و 65 قرار میدم


کمی دیر شد (این چند روز دارم کارگری میکنم )




دانلود شماره 64


دانلود شماره 65



در ضمن  آشنایی دو سایت عالی هم برای شما هدیه 


1. http://40tobe.com


2.http://atrekhoda.com/

ریکا به سرم می مالیدم!

در پست قبلیم از گوگل مپ استفاده کردم و الان میخوام خاطرهامو باهاش زنده کنم و تقدیم شما و یادگار برای خودم.

البته خاطراتم کوتاه و بعضی شون بلند

به عکس زیر نیگاه کنید این چندسال آلودگی وحشتناک شده که باعث رفتنه اهالی این منطقه شده



قبل از اینکه بیایم شهر زندگی کنیم من تا سن 13 سالگی در شهرک توانیر زندگی میکردم که واسم حکم بهشت داره با تمامی امکانات رفاهی (سالن های ورزشی بزرگ ، زمین فوتبال چمنی،آسفالت،سالنی،استخرو... و مکانهای تفریحی و پول آب و برق و گاز و تلفن رایگان بگیر تا .... خدایش تو بهشت زندگی میکردیم ولی الان اونجا پولی شده وقتی ما اومدیم بیرون




خاطره 1.

یادمه اون موقع ها من و چندی از دوستانم پولامون رو  روی هم میزاشتیم بعدش میرفتیم کتیرا واسه خودمون میخریدم و

میزدیم به سرمون و کلی ذوق و شوق . بعدش وقتی میخواستیم بریم خونه هامون دیگه میترسیدیم که بابا و مادرامون کتکمون بزنن چون اون موقع ها نمیزاشتن ما به سرمون چیزی بزنیم ، حالا مونده بودیم شیشه کتیرا رو دست کی بدیم و هم فکری کردیم و رفتیم پشت خونه ما (عکسو نیگاه کنید) بعد زیر یکی از درخت ها گودالی کندیم و گذاشتیم اونجا فرداش دیگه میرفتیم بقیشو استفاده میکردیم این مخفی کردن اولین بارمون نبود یادمه واسه کادو روز مادرم رفتم یه اسپره خوشبوکننده خریدم و واسه اینکه نبرم خونه رفتم زیر همین درختا مخفیش کردم ، بعضی موقع ها هم که پول کتیرا و نداشتیم من میرفتم دوزدکی تو آشپزخونه  یکمی ریکا رو می ریختم روی سرم و نرم میشد و جلوی دوستانم کلاس میزاشتم و بهشون میگوفتم دست بزن عجب نرم شده!محسن 

  ادامه مطلب ...