مدیریت زمان و مهندسی مکانیک
مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

فرازهایی از کتاب 3 شنبه ها با موری

۱. موری به طور تمام وقت روی صندلی چرخدار می نشست ... و با این حال پر از فکر بکر و نکته بود. مطالبش را روی هر چه به دستش می رسید یادداشت می کرد. باورهایش را به رشته تحریر در می آورد. در باره زندگی در سایه مرگ می نوشت: «آن چه را می توانید انجام دهید و آن چه را نمی توانید بپذیرید»، «بپذیرید که گذشته هر چه بوده گذشته، گذشته را انکار نکنید»، «بیاموزید تا خود و دیگران را ببخشایید»، «هرگز خیال نکنید فرصتی از دست رفته است.»  

۲. موری: «... حالا که دارم می میرم مردم به من علاقمندتر شده اند ... من به اندازه سابق زنده نیستم. اما هنوز هم نمرده ام. چیزی در این وسط هستم.»  

۳. موری: «آیا برایت از کشمکش اضداد حرف زده ام؟»
میچ: «کشمکش اضداد؟»
موری: «زندگی مجموعه ای از فراز و نشیب هاست. دلت می خواهد  کاری بکنی، اما مجبوری کار دیگری انجام دهی. از چیزی ناراحتی اما می دانی که نباید باشی، چیزی را امر مسلم می پنداری و این در حالی است که می دانی هرگز نباید چیزی را امر مسلم فرض کنی.»  

۴. موری: «عشق برنده می شود، برنده همیشه عشق است.»


۵. به یاد مطلبی افتادم که موری در جریان یکی از ملاقات هایمان گفت: «فرهنگ ما سببی نیست تا مردم ما حالشان خوب شود. باید به اندازه کافی قوی باشی که اگر تشخیص دادی فرهنگ به وظایفش عمل نمی کند، خریدار متاع آن نباشی.»   

۶. موری: «خیلی ها زندگی شان بی معناست. به نظر نیمه خواب می رسند، حتی وقتی کاری را می کنند که به اعتقادشان مهم است، انگار در خواب و بیداری هستند. به این دلیل است که خواسته اشتباه دارند. برای این که به زندگی خود معنا بدهید، باید دیگران را عاشقانه دوست بدارید، خودتان را وقف دنیای پیرامون تان بکنید، چیزی خلق کنید که به شما معنا و هدف بدهد.»  

۷.  موری به من خاطر نشان می کند که بر خلاف باور شایع در دانشگاه، پول مهم ترین متاع زندگی نیست. می گوید باید «انسان به تمام معنا» باشم. از نقش مهم در رابطه بودن با دنیای پیرامون حرف می زند. معنای بعضی از حرف هایش را می فهمم، بعضی دیگر را درک نمی کنم. فرقی نمی کند. موضوع  بحث بهانه ای است تا با او حرف بزنم. سخنان پدرانه ای است که نمی توانم با پدرم داشته باشم. پدرم دوست دارد که من وکیل بشوم.

نظرات 5 + ارسال نظر
سایه یکشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:16

سلاااام
اومدییید...خیلی خوشحاال شدم:)
موری چقد با شعوره!!لذت بردم:)

سلااااام
بله، دلم تنگ شده بود برگشتم:)
این کتاب معرکه ست. دانلود کن ، بخون اگه دوست داشتی:)

راستی ارشد چی شد؟
امیدوارم خوش خبر باشی

سایه یکشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 12:18

حتما میخونمش..مرسی:)
اولش که نتیجه رو دیدم زدم تو سر خودم!انتظار نداشتم کار به شهرستان بکشه:(
اون همه زحمت!اون رتبه!!!!این نتیجه!!!!همش واسم عجیب بود...شاید صلاح در این بوده دیگه
همینه که هست ...چاره ای نیس..الان راضی ام:)
به شمام تبریک میگم ..تونظرا خوندم که راضی بودید..خداروشکر
ایشالا همیشه موفق بااشید

تبریک می گم خیلی. راستش منم انتظار نتیجه بهتری از خودم داشتم . ولی راضیم به رضای خدا.
راستی دانشگاههای شهرستان رو دست کم نگیر، بعضی هاشون واقعا" عالین.
امیدوارم موفق باشی . مثل همیشه

سایه یکشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 15:32

آره دانشگاش بد نیس..:)
مررسی

خداروشکر. امیدوارم یه استاد راهنمای خوبم نصیبت بشه

reza یکشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 23:37

متنش خوب بود!
مرسی

مرسی

zaher سه‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 23:02

سلام,خوشحالم که برگشتین . چند روزه انگار یه چیزیو گم کردم . هی وبلاگ باز می کردم خدا حافظی موقت می رفت تو چشمم!!!

چی بگم والا!!! موریه دیگه! کاریش نمیشه کرد.

سلام ، ممنون . حرفهای موری یه دید جدید تو زندگی به من داد . این که یه کتاب بتونه دیدتو راجع به زندگی ( حتی 1%)هم تغییر بده ، شاهکاره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.