مدیریت زمان و مهندسی مکانیک
مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

یادش به خیر دوران کودکی

من وقتی بچه بودم خیلی شر و شیطون بودم . یعنی عکسامو که نیگا می کنم ، شیطنت تو چشمام مشخصه . خاطرات من از بچگیم بهترین خاطرات عمرمه . انقد که دوست دارم دوباره برگردم به اون دوران و هیچ وقت بزرگ نشم . از چیزی که بدم می یومد این بود که یه گوشه بخوای بشینی و بازی کنی . معمولا" اخر شب به زور از تو کوچه می یومدم خونه . من و خواهر و برادرم جزو شیطونای محل بودیم . هرجا با کسی دعوامون می شد ، سه تایی می رفتیم حال طرفو می گرفتیم . خلاصه قلدری بودیم واسه خودمون. تا پنجم دبستان یا اول راهنمایی از دیوار راست بالا می رفتم . یعنی معلم منو از نرده های حیاط که اویزون بودم ، کشون کشون می برد به کلاس . خیلی تنبل بودم . خییییییییییلیییی . بازیگوش و درس نخون . یادمه کلاس پنجم که امتحان نهایی داشتیم بخاطر اینکه زودتر بریم با بچه ها بازی کنیم چند تا از سوالهایی که بلد بودمو جواب ندادم . خلاصه یه وضعی. البته تو دبیرستان اکثرا" شاگرد اول یا دوم بودم . ولی چه فایده؟ می خوام صدسال تو دنیای بزرگترا اول نباشم!

اگه شما هم خاطرات شیرینی از اون دوران دارین بگین ، یه کم یاد اون روزا زنده شه:)

نظرات 7 + ارسال نظر
عبدالرحیم سه‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:27

درخواست کمک برای پیدا کردن دوست بچه گی من:

دوستی دارم خیلیی گل ، خیلیی وقت ندیدم اونو چند ساله پیدایش نمیکنم تازه چند وقت پیش فهمیدم فامیلش چی بود و فیسبوک و اینا رفتن و گشتن بازم نشد !

اگه شما میشناسینش بهم بگین !

اسمش :

فرهاد زند رضوی ، بندرعباس ،شهرک توانیر، مدرسه شهید رضا خوشبخت

الان کرمان زندگی میکنه تا اونجای که میدونم

کسی هست بشناسه ؟

کاش میشد یبار دیگه چهره نازشو میدیدم کلی مهربون و......

هر چی فک می کنم نمی شناسمش ، الان یعنی چند سالشه؟

مهدی سه‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:30 http://bookislife.mihanblog.com

یاد دوران بچگی بخیر

سایه سه‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 13:13

سلام:)
من از این شیطونای با سیاست بودم:)
انقد بچه مودب و زرنگی بودم!همیشه معلم که نبود منو میذاشتن جاش!!
ولی شیطونیای خودمو داشتم:)یه بار مامانمو خواستن مدرسه که دخترت بچه ها رو علیه معلم تحریک میکنه!:))))
معلم ریاضی راهنماییم میگفت تو آرومی ولی کلانتره کلااسی!!بدون اجازه تو اینا هیچ کار نمیکنن:))
کلاا همیشه رهبر و سرگروه بودم!:)
معلم اول دبستانم به مامانم میگفت که فوق العاده باهوشم!
ای بابا:)
واااای!!چقد شکموووو بودم!
یه عکس دارم که توش یه شیرینی تو دهنمه 2 تا دستامم پره شیرینییه:)))
بچه بودم چقد همه دوسم دااشتن...
:)

سلام بر آب زیر کاه باهوش ! اتفاقا" من بچه که بودم همه از دستم فراری بودن :) . مخصوصا" دبستان و قبلش

reza سه‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 13:27

والا آدم میترسه چیزی بگه بعد مثل علی آقا بیاین یه آیه ای بذارین بگین ساخته ذهن خودم بود
ولی منم با آخرین جملاتتون به شدت موافقم

نه بابا ، من از این پیچیدگی ها ندارم . ذهنم هم صاف و صادقه

عبدالرحیم سه‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 13:30

سایه خانوم

میخواستم بدونم شما ریاضی 1 رو کجاها شو حذف کردی و کجا ها جواب گرفتی میشه بهم بگین اگه میتونی درصد ریاضی تون هم بگین ؟

تماس با من جواب بده بهم
تشکر (اگه راضی هستین)

علیک سلام
این سوال جاش اینجاس آخه؟
برو تو پشتیبان ارشد خوووووب

سایه سه‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 21:50

فرشته خانوم الان من اینجا جواب ندم یعنی؟!!:)

جواب بده ، دستتم درد نکنه

سایه چهارشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 14:49

آقای عبدالرحیم سلام:)
داغ دل من تازه شد باااز:(
من هیچی رو حذف نکردم که هیچ!خیلی هم خووب خوندم ریاضیا روو
فک کنم 12 درصد!! زدم:( ولی انصافا خیلی ریاضیش سخت بود
یکی از بچه ها که رتبش زیر 200 بود منفی زده بود ریاضییشو!!
:)
بهرحال چیزی از عمق فاجعه (که رتبه ی بنده بود) کم نمیکنه :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.