مدیریت زمان و مهندسی مکانیک
مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

مدیریت زمان و مهندسی مکانیک

مهسا قربانی، 1 مدیریت صنعتی

نام و نام‌خانوادگی: مهسا قربانی

رشته تحصیلی: مهندسی صنایع

رتبه در آزمون: 1 مدیریت صنعتی

رشته و دانشگاه محل تحصیل کارشناسی: مهندسی صنایع، دانشگاه یزد

رشته و دانشگاه محل تحصیل کارشناسی ارشد: مدیریت صنعتی، دانشگاه تهران 


 آن‌قدها هم کار سختی نیست، نترسید.

 

از کی خواستی رشته‌ات را تغییر بدهی؟

از خرداد.

چه شد که این تصمیم را گرفتی؟

دانشگاه برایم خیلی مهم بود و قصد داشتم حتما سال اول دانشگاه تهران قبول بشوم. فکر می‌کردم که در مدیریت شانس بیشتری داشته باشم چون 1 مدیریت صنعتی سال قبل هم از دانشگاه خودمان بود، فکر کردم که مدیریت نسبت به مهندسی صنایع ریسک کم‌تری دارد.

این دو رشته چه‌قدر به هم شبیه‌اند؟

دروس مشترک دارند اما دروس مقطع ارشد کاملا متفاوت‌اند.

برنامه‌ریزی‌ات برای درس خواندن چه‌طوری بود؟

من نیمه مهرماه شروع کردم به خواندن چون باید از پایان‌نامه‌ام دفاع می‌کردم. تنها کاری که کردم این بود که سعی کردم خودم را به آزمون‌های پارسه برسانم. برنامه‌ریزی آزمون‌های پارسه خیلی مناسب بود. در طول این مدت هم سعی کردم منسجم بخوانم و با دقت.

گفتید از مهرماه شروع کردید؟

دقیقا 13 مهر.

تقریبا روزی چند ساعت درس می‌خواندید؟

من از هفته‌ای 43 ساعت شروع کردم. آن اواخر هم رساندمش به هفته‌ای 53 ساعت که میانگینش می‌شد روزی 8 ساعت.

توی این مدت تفریح هم داشتی؟

من ساعات مطالعه‌ام را هفتگی حساب می‌کردم چون نمی‌شد هر روز میزان ساعات مشخصی درس خواند. اما چون حجم مطالب زیاد بود و بیشتر حالت حفظ کردنی داشت، نمی‌شد بینش وفقه انداخت. توصیه‌ای هم که همیشه به بچه‌ها می‌کنم این است که با توجه به حجم بالای مطالب هر چه‌قدر هم که در روز ساعات مطالعه‌شان پایین می‌آید اما آن‌را قطع نکنند و ذهنشان را باز نگه‌دارند. چون حجم مطالب رشته مدیریت خیلی زیاد است.

با همه‌ی این تفاسیر پس تفریح خاصی نداشتی؟

ساعات مطالعه‌ام آن‌قدرها هم زیاد نبود اما خوب تفریح خاصی هم نداشتم، خوب تغییر رشته‌ای هم بودم.

برنامه‌ریزی‌ات برای خواندن منابع چطور بود؟

بر حسب آزمون‌ها بود. این خیلی خوب است که یک نفر بتواند در طول روز 4-5 درس را هم‌زمان پیش ببرد چون این کار ذهن را هوشیار نگه‌می‌دارد. منتها من در طول هر روز 2تا درس را نهایتا می‌خواندم. با توجه به این‌که برای هر آزمون 3 هفته وقت داشتیم، از دروسی که کم‌تر حفظی بودند شروع می‌کردم. 2-3 روز آخر هم درس‌هایی که در طول 3 هفته خوانده بودم را مرور می‌کردم چون به هر حال مطالب جدید بود و ممکن بود من فراموش کرده باشم.

متد خاصی هم برای درس خواندنت داشتی؟

نه. فقط توصیه‌ام این است که از کنار هیچ نکته‌ای نگذرند. نکاتی که ساده از کنارش می‌گذریم و یا علامت سوال‌هایی که فرصت نمی‌کنیم جوابشان را پیدا کنیم، ممکن است همان سوال‌های آزمون باشند. من سعی می‌کردم درس‌ها را کامل بخوانم.

اضطراب و استرس هم داشتی؟

من هیچ دیدی نداشتم. این‌که با چه رتبه‌ای کدام دانشگاه می‌شود رفت. یا این‌که من رتبه‌ام در آزمون‌های پارسه معادل چه رتبه‌ای در آزمون‌های اصلی است. این برای من مقداری استرس ایجاد می‌کرد. اگر در این زمینه به بچه‌ها مقداری اطلاعات داده شود، خیلی می‌تواند به آن‌ها کمک کند.

معمولا در آزمون‌های پارسه رتبه‌ات چند می‌شد؟

تک رقمی. 3 بار 1 شدم. بدترینش هم 8 بود.

 حرف آخر...

توصیه‌ام به بچه‌ها این است که منسجم درس بخوانند و خودشان را هم دست کم نگیرند. شلوغی سر آزمون ممکن است از اعتماد به نفس بچه‌ها کم کند. آن‌قدها هم کار سختی نیست، نترسند. 

منبع: http://moshavereh.parsehportal.com 

سمانه پوربهلول، رتبه 1 روانشناسی

نام و نام‌خانوادگی: سمانه پوربهلول

رشته تحصیلی کارشناسی: ادبیات انگلیسی

رشته تحصیلی کارشناسی ارشد: روان‌شناسی

رتبه در آزمون: 1

دانشگاه محل تحصیل کارشناسی: دانشگاه تهران 

دانشگاه محل تحصیل کارشناسی ارشد: دانشگاه تهران 


وقتی گفتند سخت است، بیشتر مصمم شدم.

 

چه شد که تصمیم گرفتی تغییر رشته بدهی؟

راستش با وجود این‌که رشته خودم را دوست داشتم اما از خیلی قبل‌تر به روانشناسی علاقه داشتم. بعد از تمام شدن کارشناسی به نظرم رسید که تنوع رشته و وارد شدن به رشته‌ای که از قبل دوستش داشتم می‌تواند خوب باشد.

با سختی‌های تغییر رشته چطور کنار آمدی؟ چطور برنامه‌ریزی کردی؟

از دوران دانشجویی تصمیم داشتم که ارشد روانشناسی بدهم. سخت بود اما من خیلی انگیزه داشتم به همین خاطر هم سختی‌هایش اذیتم نمی‌کرد. از یک سال قبل از کنکور هم شروع کردم به خواندن منابع روانشناسی. توی تابستان منابع اصلی را خواندم. از مهرماه هم که در آزمون‌های پارسه ثبت‌نام کردم با برنامه‌های 25 درصدی پارسه پیش می‌رفتم.

روزی چند ساعت درس می‌خواندی؟

اوایلش خیلی زیاد نبود. تابستان روزی 5-6 ساعت درس می‌خواندم. اما از مهرماه که با برنامه آزمون‌ها پیش می‌رفتم متوسط روزی 8 ساعت می‌خواندم.

تفریح هم داشتی؟

چرا داشتم. البته محدودش کرده بودم. توی تابستان علاوه بر درس خواندن ورزش هم می‌کردم. اما از مهر و آبان که برنامه‌ام جدی‌تر شد، آن را هم قطع کردم. ولی روزهایی که آزمون داشتم بعدش کاملا استراحت می‌کردم.

توی این مدت پیش آمدی که بگویی "ولش کن خسته شدم" ؟

بله پیش آمد. یک بار که خیلی جدی بود. چون مریض شدم و 2 هفته اصلا نتوانستم درس بخوانم. بعد از آن دچار افسردگی شدم و فکر می‌کردم که دیگر نمی‌رسم. 2 تا از آزمون‌های آزمایشی هم مانده بود. آن موقع سعی کردم برای خودم تصویر سازی مثبت بکنم. اهدافم را که "دوست دارم سال آینده این موقع کجا باشم و چه بکنم" برای خودم مجسم کردم. این تصویرسازی‌ها به من انرژی شروع دوباره را داد.

با توجه به این‌که تغییر رشته داده‌بودی، استرس نداشتی؟

راستش نه زیاد. البته نگرانی‌هایی داشتم اما در حد معمول نه آن‌قدر که بخواهد جلوی فعالیتم را بگیرد.

با توجه به تغییر رشته‌ای که داده بودی، چه چیزی باعث می‌شد که نگران نتیجه نباشی؟

چون به توانایی‌های خودم ایمان داشتم. مطمئن بودم که اگر کاری را بخواهم و شروع کنم می‌توانم به نتیجه برسم و از عهده‌اش برمی‌آیم. وقتی خواستم تغییر رشته بدهم خیلی از اساتید رشته روانشناسی می‌گفتند خیلی کار سختی است و غیر ممکن است که بتوانی قبول شوی. وقتی این حرف را شنیدم بیشتر مصمم شدم که به آن چیزی که می‌خواهم برسم.

فکر می‌کردی رتبه‌ات 1 بشود؟

اوایلش که نه. اما وقتی آزمون‌ها را می‌دادم (چون در تمام آزمون‌ها رتبه‌ام 1 بود) از بازخوردی که می‌گرفتم تقریبا می‌دانستم که رتبه‌ام تک رقمی می‌شود. البته وقتی آزمون اصلی را دادم با توجه به این‌که خیلی سخت بود، یک مقدار دودل شدم. اما خوب از اول که رفتم سر جلسه، فکر رتبه تک رقمی را می‌کردم.

با چه منابعی خواندن را شروع کردی؟ لابد به خاطر این‌که تغییر رشته‌ای بودی از منابع پایه شروع کردی؟

منابع ارشد را از گروه روانشناسی دانشگاه گرفتم و تمام منابعی را که مهم بود و مطرح، همه را خواندم. هیچ منبعی را نخوانده نگذاشتم. بعدش هم از جزوه‌های تکمیلی استفاده کردم.

پارسه چه‌قدر کمک کرد؟

من خودم خیلی انگیزه داشتم اما پارسه هم خیلی موثر بود. رتبه‌ام در آزمون‌های پارسه 1 می‌شد و همین موضوع هم به من انگیزه می‌داد و هم باعث می‌شد که نخواهم میان رقبایم این جایگاه را از دست بدهم. خیلی از دوستانم که خودشان درس می‌خواندند و هیچ آزمونی شرکت نمی‌کردند، وسط‌های کار بریدند و از لحاظ روحی کم آوردند. آزمون‌ها، آدم را به ادامه راه ترغیب می‌کردند. هم حس رقابت بود، هم انگیزه و هم بازخوردی که از نتایج می‌گرفتم من را به حرکت وا می‌داشت. این که 7-8 ماه درس بخوانی و بعد کنکور بدهی ولی این وسط هیچ بازخوردی از چیزهایی که خوانده‌ای نگیری، اصلا خوب نیست. آزمون‌ها نشان می‌دهند کجای کاری. مسیر را درست می‌روی یا نه. یک خوبی دیگر آزمون‌های پارسه هم نوع برنامه‌ریزی‌اش بود. این 25 درصدی بودن و بعد بینش آزمون‌های 50 درصدی باعث می‌شد که مباحث دائما دوره شوند.

از تغییر رشته‌ای که داده‌ای راضی هستی؟

بله خیلی. چون واقعا روانشناسی را دوست داشتم.

برای کنکوری‌ها چه توصیه‌ای داری؟

به نظرم مهم‌ترین چیز علاقه است. خیلی‌ها رشته‌هایی را می‌خوانند که خیلی به آن علاقه‌مند نیستند یا به خاطر این‌که دوره لیسانس‌شان آن رشته را خوانده‌اند، ادامه‌اش می‌دهند و یا خیلی فشارهای دیگر. به نظر من بهترین چیز این است که علاقه‌ات را پیدا کنی و بدانی در چه چیزی استعداد داری. یک برنامه‌ریزی درست و این‌که بخواهی حتما به هدفی که داری برسی هم خیلی کمک می‌کند.
منبع: http://moshavereh.parsehportal.com

علی گرامی؛ رتبه 2 مهندسی مکانیک

انیشتین زمان ما

علی گرامی، متولد 1362 و رتبة 2 کنکور کارشناسی ارشد در رشته طراحی کاربردی است. به پارسه آمد و ما با او گفت‌وگو کردیم. او دقیقاً شبیه بچه مثبت‌های سریال‌های تلویزیونی است. همان‌هایی که موهایشان را یک‌طرفه شانه می‌کنند و عینک می‌زنند. همان‌هایی که تا می‌بینید باید بزنید روی پیشانی‌تان و بگویید: وای! بچه موفق. همان‌هایی که پدر و مادرهایتان هیچ‎وقت نباید آنها را ببینند.

رتبه 2 کارشناسی ارشد بودن، سخت است؟ فکر نمی‌کنم. نه چندان.

پس چرا بقیه رتبة 2 نیاوردن؟ از خودشان بپرسید.

چرا تو رتبه 2 آوردی؟ برنامه‎ریزی خیلی اثر داشت. پارسه خیلی مؤثر بود. کنکورها باعث نظم می‎شد. بدون برنامه نمی‌شد. 

رتبة کارشناسی‌ات چند بود؟ 3۴ منطقه‌ای، 93 کشوری.

از کی امتحان فوق لیسانس برایت جدی شد؟ از همان اول می‎خواستم تا دکترا بخوانم.

الآن نمی‎خواهی؟ الآن هم می‎خواهم ادامه بدهم.

از کی خواندن برای کنکور را شروع کردی؟ از کنکور دوم پارسال پارسه. تقریباً اوایل آبان. اولین کنکور را نیامدم.

چرا؟ اول می‎خواستم برای ادامه تحصیل بروم خارج از کشور. اما نشد و من مجبور شدم در ایران کنکور بدهم.

نمی‎خواستی رشته‎ات را عوض کنی؟ نه، اصلاً. علاقه داشتم که آمدم.

 از کی به مکانیک علاقمند شدی؟ از همان دوران دبیرستان. در درس فیزیک، به مکانیک علاقه داشتم.

(روی کاغذ شکل تجزیه نیروها را می‎کشم) به اینها علاقه داشتی؟ نه! وای...

چرا؟ اینها که همان مکانیک دبیرستان بود.فکر کردم المان‎گیری است، ترسیدم. یکی دیگر از دلایل علاقه‎ام به فیزیک، این بود که پدر من مهندس مکانیک است. 

مادرت چی خوانده؟ چند تا بچه هستید؟ مادرم دیپلم انسانی دارد و سه تا بچه هستیم. من از همه بزرگترم.

اینکه خیلی بد است. همه از خواهر و برادرهایت انتظار دارند رتبه‎شان تک‌رقمی شود. آره، انتظارها بالا رفته. 

چه‌طور شد که مکانیک شد؟ مد شده بود که می‌گفتند مکانیک ملموس است و برق غیرملموس. البته بعد که وارد دانشگاه شدیم، تصورمان فرق کرد. ولی در هر رشته‎ای که وارد شوید، علاقه ایجاد می‌شود.

ولی برای خیلی‌ها، این‌طور نمی‌شود. شاید به دانشگاهت مربوط باشد. کجا کارشناسی خواندی؟ شریف. چرا دانشگاه شریف این‌قدر مهم است؟نمی‌دانم. امکانات ویژه ندارد. دانشجوها خوب هستند و رقابت شدید. همه خودشان تلاش می‎کنند. جوی که هست دور و بر خارج رفتن و از دانشگاه‎های خارجی پذیرش گرفتن است. راست است که می‌گویند

دانشجوهای شریف بیشتر افسردگی می‌گیرند؟فکر نکنم. اصلاً دانشگاه ما این‎جوری نیست. بچه‎ها از درس خواندن کیف می‎کنند. همه حواسشان به المپیادهاست. معدل‌ها هم بالای 5/18.

معدل دوره کارشناسی‌ات چند بود؟16.

یعنی بچة تنبل دانشگاه بودی.متوسط

اصلاً چرا امتحان کارشناسی ارشد دادی؟ چرا می‌خواستی درس بخوانی؟ برای کار و درآمد؟اگر کار و درآمد بود که به جای اینکه وقتم را در کارشناسی ارشد تلف کنم، می‌رفتم پول درمی‌آوردم.

پس چرا ادامه تحصیل دادی؟نمی‎دانم. جریان سریعی اتفاق افتاد. بعضی‎ها می‎خواهند کارشناسی ارشد و دکترا بخوانند و پذیرش دانشگاه‎های خارجی را بگیرند. اما یک جورهایی می‎شود که آدم دلش نمی‎آید وقتی در یک دانشگاه خوب، مدرک کارشناسی‎اش را گرفته، کارشناسی ارشد نخواند. در ضمن فکر نمی‌کنم مدرک کارشناسی ارشد، تأثیری در درآمد داشته باشد.

دقیقاً چه رشته‌ای خوانده‌ای؟مکانیک جامدات، طراحی کاربردی.

چه‌کاره می‌شوید؟رشته مکانیک، رشتة وسیعی است. از تعمیرات تا نگهداری یا حتی طراحی وسایل تازه. از لوله‌کشی آب تا طراحی قطعات ماشین.

وقتی وارد این رشته شدی، می‎خواستی چه کاره شوی؟هیچ‌کدام. اما الآن به سیستم کنترلی فکر می‎کنم. (تعجب می‎کنم. اصلاً معنی جمله‎اش را نمی‎فهمم) کارش تعمیرات و نگهداری قطعات است.

رشته شما بین خانم‎ها کم طرفدار است. درست گفتم؟خانم خیلی کم هستند. شما فکر کنید بین 46 نفری که در المپیاد حاضر بودند، حتی یک خانم هم نبود. یکی از بچه‎ها که اسمش هدا بود، حاضر بود. آن هم پسر بود.

برای کارشناسی ارشد هم همین اتفاق افتاد؟آنها معمولاً ادامه نمی‎دهند.

چطور با پارسه آشنا شدی؟یکی از دوست‎هایم که رتبه 11 (یا شاید هم 14) بود، پارسال می‎آمد پارسه. گفت از پارسه راضی بودم.

آنقدر دیر این حرف را زد که شما یک آزمون را از دست دادید.نه! دوستم به موقع گفت، من هنوز تصمیمم را نگرفته بودم. داشتم برای یک امتحان تخصصی درس می‎خواندم و می‎خواستم از ایران بروم ولی نتوانستم معافیت سربازی‎ام را به موقع آماده کنم.

 حالا که دیگر معاف می‎شوید.نه! این قانون را تازه برداشته‎اند. فعلاً فقط رتبه‎های اول تا سوم المپیادها، معاف می‎شوند.

روزی چند ساعت درس می‎خواندی؟ساعت مشخصی نداشت. از 3-2 ساعت تا 7 ساعت. درس‌ها را مبحث‌بندی کرده بودم و می‌دانستم که این مباحث باید تا آخر هفته تمام شوند.

با برنامة پارسه پیش می‎رفتی؟به جز دو تا آزمون آخر که جامع بود، برای بقیه آزمون‎ها با برنامه‌ریزی خودم پیش رفتم. البته به جز دینامیک و معادلات که اصلاً نخواندم.

اصلاً نخواندی؟وقت کم بود. پس چه کردی؟پایه‎ام در دینامیک قوی بود و در معادلات هم کم و بیش یک چیزهایی می‌دانستم.

تست‌ها را چه‌طور می‌زدی؟سخت‌ها را بی‌خیال می‌شدم. بعد هم من در تست زدن حرفه‌ای‌گری دارم. رد گزینه انجام می‎دهم. به بعضی سؤال‌ها چشمی جواب می‌دهم. خیلی از سؤال‌ها را حل نمی‌کنم. خیلی وقت‌گیر است.

رد گزینه دیگر چه شکلی است؟حالت خاص برای خودم مثال می‎زنم و در فرمول می‌گذارم و معمولاً حل می‌شود.

تا حالا تست هوش دادی؟در دوران مدرسه. 138 تا 140 بود.

مثل اینشتین؟اینشتین 140 بود.

به تغییر رشته فکر نکردی؟ هیچ وقت نخواستی زیر همه چیز بزنی و زندگی‌ات را عوض کنی؟ مثلاً بروی فلسفه بخوانی؟تغییر فاز شدید دوست ندارم. از آن جور رشته‌ها بدم می‌آید. شبیه علافی است. اصلاً برایم قابل درک نیست که در 4 سال فلسفه، باید چه چیزهایی بخوانم.

چه کتاب‎هایی می‎خوانی؟کتاب خارج از درس نمی‎خوانم.

موسیقی؟بچگی‎هایم یک چیزهایی می‌زدم. 

سینما؟از فیلم ایرانی خوشم نمی‎آید. سینما نمی‎روم.

 پس چطور وقت می‎گذرانی؟کوه می‌روم. با بچه‌ها می‌روم کارتینگ.

دقیق‌تر می‌پرسم. وقتی از دانشگاه برمی‎گردی و خسته‎ای چه کار می‎کنی؟تلویزیون می‌بینم. می‎روم کوه، بیلیارد یا گیم‌نت. (لحنش شیطنت‌آمیز شده) اما گیم‌نت را ننویس.

این که دیگر هنر من بود که اصل تفریحت را لو دادی. حالا اصل انتقادت به پارسه را هم بگو.بعضی از جزوه‎ها خیلی دیر آماده شد. مثلاً چزوه ریاضی-مهندسی یک ماه مانده به کنکور به دستم رسید. یا بیشتر جزوه ترمودینامیک، عکس بود. بعضی تست‎هایش هم که کاملاً حفظی بود. مثلاً می‌پرسید «بلبرینگ چیست؟»
منبع: http://moshavereh.parsehportal.com

گفت و گو با محمد رستگار، ‌رتبه 1 مهندسی برق

نام و نام‌خانوادگی: محمد رستگار

رشته تحصیلی: مهندسی برق

رتبه در آزمون: رتبه 1

دانشگاه محل تحصیل کارشناسی: دانشگاه صنعتی شریف


دانشگاه محل تحصیل کارشناسی ارشد: دانشگاه صنعتی شریف


 جامعه آدم را به سمت ادامه تحصیل سوق می‌دهد

از چه زمانی تصمیم گرفتی کنکور ارشد بدهی؟

اسفند ماه سال سوم تصمیم قطعی گرفتم برای ارشد. توی دانشگاه ما که جو رفتن است و یا ماندن و ادامه تحصیل دادن باید تصمیم گرفت. من هم تصمیم گرفتم بمانم و ادامه تحصیل بدهم. از اوایل تابستان سال 87 هم شروع کردم به جدی خواندن. با استفاده از تجارب دوستانم و تبلیغات، پارسه را انتخاب کردم. پارسه برای من حکم تلنگر را داشت. وقتی خوب می‌خواندیم رتبه‌مان خوب می‌شد وقتی هم کم کاری می‌کردیم رتبه بد می‌شد. همین‌ها باعث می‌شد که حواسم را جمع کنم.

توی این مدت میانگین روزی چند ساعت درس می‌خواندی؟

راستش این خیلی مهم نیست. من خودم هم یادداشت نمی‌کردم. حساب هم نمی‌کردم. بیشتر سعی می‌کردم از وقتم بیشترین استفاده ممکن را بکنم و دور برم را خلوت کنم.  چیزی که بیشتر داوطلبان را اذیت می‌کند کم مطالعه کردن نیست عدم تمرکز موقع مطالعه است. یعنی آن‌قدر دور و برشان شلوغ است و آن‌قدر به کارهای اضافه می‌رسند که کنکور این وسط گم می‌شود. در صورتی که مهم‌ترین کار برای داوطلب این است که دور و برش خلوت باشد و تمرکزش روی درس‌خواندن. این اطراف خلوت کردن برای هر کس یک جور است. ممکن است باعث شود از تفریحات و خوش گذرانی‌هایتان بگذرید تا به هدفتان که موفقیت در کنکور است برسید. به هر شکل اگر می‌خواهی به هدفی برسی باید از خیلی چیزها بگذری. من هم سعی می‌کردم حداکثر تلاشم را بکنم. مطالعه‌ام به روزی 10 ساعت هم می‌رسید. باز تابستان فشار کم‌تر بود. اما از ابتدای مهرماه که خودم را باید برای آزمون‌های پارسه هم آماده می‌کردم سعی می‌کردم بیشتر مطالعه کنم.

تاکیدت بیشتر روی مفید خواندن بود. به نظرت شیوه درس خواندن در دوره کارشناسی چه‌قدر در موفقیت برای ارشد موثر است؟

شکی نیست که خود دانشگاه، اساتید و درس‌ها تاثیر خیلی خیلی مثبتی در روند درس‌خواندن آدم دارند. این‌که یک سری مبانی را خوب فراگرفته باشی مطمئنا در کنکوری خواندن خیلی کمک می‌کند. این را هم باید پذیرفت که خواندن تشریحی برای دانشگاه با تستی خواندن برای کنکور تفاوت‌های زیادی دارد. ممکن است خیلی از آن‌هایی که توی دانشگاه و در امتحانات تشریحی موفق‌اند در کنکور موفق نباشند. برعکسش هم هست. به همین خاطر هم به دوستانم توصیه می‌کردم حتما توی امتحانات تستی شرکت کنند و خودشان را محک بزنند. هم با محیط جلسه آشنا شوند و هم حساب و کتاب کارهایشان دستشان بیاید و بفهمند که روند پیش‌رویشان خوب است یا نه. تلنگری هم که گفتم خیلی موثر است.

توی صحبت‌هایت اشاره کردی که آدم برای رسیدن به هدفش باید از یک چیزهایی بگذرد. شما چطور؟ جایی برای تفریح و فراغت داشتی؟

به نظرم باید برنامه داشته باشی. من خودم آن برنامه‌ریزی خشک و خالی را که شاید بعضا خیلی جاها تبلیغ می‌کنند اصلا قبول ندارم. این که مو به مو بنویسی کدام ساعت چه‌کار باید بکنی. مثلا من دوستانی را سراغ دارم که تا 2 ماه آینده‌شان را می‌دانند در چه ساعتی قرار است چه کاری انجام دهند. این که آدم با حس و حال خودش درس بخواند خیلی مهم است. هر زمانی هر درسی را که حوصله دارد بخواند. اگر این طور پیش برود، خود مطالعه هم می‌شود تفریح. درست است که سختی‌هایی دارد. مثلا من روزهایی که آزمون می‌دادم حتما تا شبش و بعضا هم تا فردایش استراحت می‌کردم.

اضطراب و استرس هم داشتی؟

صد در صد. به نظرم کسی اگر استرس نداشته باشد نمی‌تواند این راه را جلو برود. اما خوب باید بتواند این استرس را کنترل کند یک راهش می‌تواند صحبت کردن با کسانی باشد که آن راه را رفته‌اند و موفق بوده‌اند. فکر می‌کنم رتبه‌های خوبی هم که در آزمون‌های پارسه می‌گرفتم و انگیزه‌ای که از آن بدست می‌آوردم از این استرس و اضطراب کم می‌کرد اما این استرس باید کنترل شود حالا به چه شکل نمی‌دانم چون برای افراد مختلف متفاوت است و یک بحث روان‌شناختی است.

شما خودت از چه روشی استفاده می‌کردی؟

من برای خودم یک سری حداقل‌ها تعریف کرده بودم. اگر از آن حداقل‌ها فراتر می‌رفتم، می‌فهمیدم که دارم راه را درست می‌روم. این اطمینان به خود و این‌که بدانی راهی که داری می‌روی درست است یا اگر هم غلط است تو در صدد اصلاح آن هستی، خیلی استرس و اضطراب را کم می‌کند.

فضای دانشگاه چه‌قدر در میل‌تان به ادامه‌ی تحصیل موثر بود؟

به نظرم چیزی که بیشتر ما را به سمت این مسیری که نمی‌دانیم درست است یا غلط می‌برد، جامعه ما است. دانشگاه شریف دانشگاه خوبی است و خیلی‌ها که در دانشگاه‌های دیگر درس خوانده‌اند برای ادامه تحصیل دوست دارند به این دانشگاه بیاییند. اما شریفی بودن خیلی تاثیری ندارد این جامعه است که آدم را به سمت ادامه تحصیل سوق می‌دهد، حالا چه درست چه غلط. فشار خانواده و اطرافیان هم هست. این‌که می‌گویند چون شریف خوانده‌ای حیف است ادامه ندهی. جامعه هم طوری است که اگر با مدرک کارشناسی وارد آن شوی خیلی تحویلت نمی‌گیرند.

از خانواده صحبت کردی. خانواده چه‌فدر در موفقیتت تاثیر داشت؟

می‌شود گفت خیلی. همین پیگیری‌ها و اصرارشان به ادامه باعث می‌شد که بیشتر تلاش کنم. البته من خوابگاهی بودم و از آغوش گرم خانواده دور. اما خوب پیگیری‌های خانواده‌ام خیلی موثر بود.

شرایط خوابگاه چه‌طور بود؟

برای من که 4 سال خوابگاهی بودم زیاد مشکل نبود. البته اطرافیان هم خیلی مهمند. ما یک عده بودیم که همگی قصد داشتیم کنکور شرکت کنیم. همه هم بعدها رتبه‌هایمان تک رقمی شد. همین بودن با این افراد و رقابتی که وجود داشت خیلی موثر بود.

حرف آخر ...

به نظرم شیوه درس خواندنم معمولی بود. برای ارشد چیزی که خیلی اهمیت دارد تلاش و پشتکار است. به نظرم پشتکار از هوش و استعداد خیلی مهم‌تر است. پشتکار داشته باشند حتما موفق می‌شوند. 

منبع: http://moshavereh.parsehportal.com

آیدا درویش، 1 مهندسی صنایع

نام و نام‌خانوادگی: آیدا درویش
رشته تحصیلی: مهندسی صنایع

رتبه در آزمون: 1

دانشگاه محل تحصیل کارشناسی: دانشگاه خواجه نصیر‌الدین طوسی

دانشگاه محل تحصیل کارشناسی ارشد: دانشگاه صنعتی شریف 


باید سعی کنید خوب و عمیق بخوانید. 

از چه زمانی تصمیم گرفتی برای ارشد درس بخوانی؟

یک‌سال قبل از قبول شدنم تصمیم گرفتم کنکور ارشد بدهم. همان سال هم شرکت کردم اما قبول نشدم به همین ‌خاطر تمام توانم را جمع کردم برای سال بعد.

از چه زمانی درس خواندن را شروع کردی؟

چون سال دومی بود که شرکت می‌کردم، از مهرماه شروع کردم به خواندن. اما سال قبل از تابستان درس‌ خواندن را شروع کردم. چون خیلی زحمت کشیده بودم اما نتیجه نگرفته بودم، دوباره خواستم کنکور بدهم.

چه فرقی بود بین درس خواندنت که سال اول قبول نشدی اما سال دوم خیلی خوب نتیجه گرفتی؟

راستش سال اول توی تابستان خوب خواندم اما از مهرماه به بعد چون دانشگاه می‌رفتم و هر روز به جز پنج‌شنبه و جمعه کلاس داشتم، نتوانستم خواندنم را ادامه بدهم. به همین خاطر رتبه‌ام خوب نشد. سوالات کنکور هم یک جور خاصی بود. البته من اگر خوب خوانده بودم قطعا نتیجه بهتری می‌گرفتم اما چون آمادگی نداشتم نتوانستم در برابر موج ایستادگی کنم. به همین خاطر سال بعد تمام تلاشم را کردم تا نتیجه بهتری بگیرم.

یعنی تفاوت اساسی در میزان درس‌ خواندنت بود؟

هم میزان و هم شیوه. چون وقت بیشتری هم داشتم می‌توانستم با آرامش درس بخوانم و استرس کمبود وقت نداشتم. می‌توانستم روی مسائل فکر کنم. اما سال قبل بیشتر سعی می‌کردم حجم زیاد مطالب را بخوانم به همین خاطر از بعضی از نکات می‌گذشتم. اما سال دوم چون خیلی وقت داشتم با حوصله درس می‌خواندنم و به همه نکته‌ها توجه می‌کردم.

میانگین روزی چند ساعت درس می‌خواندی؟

راستش هر روز هر چه‌قدر می‌توانستم می‌خواندم. اگر هم می‌دیدم توی یک هفته نمی‌کشم، کمتر می‌خواندم. صبح‌ها معمولا نه، نه و نیم از خواب بلند می‌شدم و 10 شروع می‌کردم به درس خواندن تا حدود 3. اگر بخواهم میانگین بگویم حدودا روزی 5/6 ساعت درس می‌خواندم. میزان درس خواندن به کشش آدم هم خیلی بستگی دارد. من خودم نمی‌توانستم بیشتر از 7 ساعت در روز درس بخوانم. بیشتر سعی می‌کردم هر مقداری که می‌خوانم، خوب و مفید باشد.

تفریح هم داشتی؟

نه زیاد. وقتش بود اما چون سیستم من این‌طوری بود که هر وقت می‌رفتم تفریح طول می‌کشید تا دوباره بیایم در مود درس خواندن، برای همین سعی می‌کردم از تفریحاتم بزنم.

پارسه چه‌قدر موثر بود؟

پارسه برنامه‌ریزی‌اش خوب بود. این‌که موظف بودیم به خاطر آزمون‌ها حجم خاصی از مطالب را در یک مدت معین بخوانیم، خیلی خوب بود.

توی این مدت که درس می‌خواندی استرس هم داشتی؟

نمی‌شود استرس نداشت. اما من پارسال استرسم خیلی بیشتر بود. اما به رتبه 1 اصلا فکر نمی‌کردم با این‌که رتبه‌هایم در پارسه همیشه زیر 10 بود و دو بار هم 1 شدم. سعی می‌کردم به خودم مغرور نشوم. بیشتر به برنامه‌ریزی فکز می‌کردم.

پیشنهادی برای کنکوری‌ها داری؟

کار خیلی سختی است. چون هر کس روش خودش را برای درس خواندن دارد. اما مطمئنا هر چه‌قدر بیشتر وقت بگذارند، نتیجه بهتری خواهند گرفت. کیفیت درس خواندن هم خیلی مهم است نه فقط مقدارش. باید سعی کنند خوب و عمیق بخوانند. منابع هم خیلی مهم است. باید سعی کنند منابع اصلی را بخوانند و به آن‌ها مسلط شوند. 

منبع: http://moshavereh.parsehportal.com

گفت و گو با رتبه 1 مهندسی کامپیوتر

نام و نام‌خانوادگی: علیرضا قاسمی

رشته تحصیلی: مهندسی کامپیوتر


رتبه در آزمون: رتبه 1 مهندسی کامپیوتر

دانشگاه محل تحصیل کارشناسی: دانشگاه صنعتی شریف


باید جدی باشیم!

 
علیرضا قاسمی، رتبه 1 رشته‌های مهندسی کامپیوتر و IT  را سخت پیدا می‌کنیم. اول با خانه‌شان تماس می‌گیریم که می‌گویند خانه نیست. بعد به تلفن همراهش زنگ می زنیم، جواب نمی دهد. کمی‌ بعدتر خودش با ما تماس می‌گیرد  که در خیابان است و نمی تواند زیاد حرف بزند. بعد قول میگیریم که وقتی به خانه رفت با هم حرف بزنیم ولی علیرضا بعد از این همه تعقیب و گریز به همه سوال ها در حد 4-3 کلمه جواب می‌دهد. مختصر و مفید. علیرضا چه شد که کارشناسی ارشد امتحان دادی؟ «هدفم بود» چه شد آمدی پارسه ؟ «توصیه شده بود» به کنکوری ها چه توصیه ای داری ؟ «جدی باشند» خودش هم آدم جدی به نظر می آید هم در زندگی هم در درس خواندن.

این عضو برتر پارسه با رتبه 183 دانشجوی ترم آخر نرم افزار کامپیوتر دانشگاه شریف بوده که در کنکور ارشد ثبت نام می‌کند. در روز‌هایی که مشغول گذراندن واحدهای ترم آخرش بوده و مجبور بوده برای آن درس‌ها هم وقت بگذارد. به این ترتیب علیرضا از هر فرصتی برای خواندن دروس ارشد استفاده می‌‌کند،‌ همه کارهای جانبی‌اش را تعطیل می‌کند تا به هدفش برسد.

رتبه 1 مهندسی کامپیوتر 87 که با معدل 17.48 کارشناسی‌اش را تمام کرده،  مثل بیشتر رتبه های برتر پارسه معتقد است معدل کارشناسی ربطی به قبولی ارشد ندارد فقط «هر کسی معدل کمتری دارد و در دوره لیسانس کمتر درس خوانده باید برای ارشد زودتر از دیگران شروع کند به خواندن» خودش از اواخر شهریور کم کم درس خواندن را شروع کرده « اما تازه از اواسط آبان درس خواندنم را جدی کردم و مطابق با برنامه ریزی و بودجه بندی آزمون های پارسه پیش بردم که این برنامه روزی تقریبا 6-7 ساعت از وقتم را می‌گرفت.» علیرضا که از آزمون دوم به پارسه پیوسته جزییات روش درس‌خواندش را کمی مفصل‌تر از باقی جوواب‌هایش توضیح می‌دهد «من هیچ وقت یک کتاب را کامل نخواندم بگذارم کنار. همیشه درس ها را یک بار روزنامه‌وار می خواندم بدون اینکه به جزئیات دقت کنم و بعد می‌رفتم سراغ سوال‌ها. در سوال‌ها هرجا به مشکلی بر می خوردم بر می گشتم و مطلب را دقیق می خواندم » این رتبه برگزیده ارشد معتقد است  هر بچه درس‌خوانی باید جوری درس بخواند که درس برایش عذاب آور نباشد ! " البته درس های رشته ما اصلا عذاب آور نیستند. خسته کننده نیستند و همین باعث می شود خواندنشان لذت بخش باشد" او برای این ‌که از این لذت چیزی کم نشود فقط در آزمون های پارسه شرکت کرده و معتقد است "با اینکه به نظرم باید در آزمون‌ها بازبینی صورت بگیرد اما کلا حضور در این آزمون ها از این نظر برایم مفید بود که جامعه آماری که در پارسه امتحان می دهند تقریبا با کسانی که کنکور سراسری می دهند یکی است و جالب است که رتبه من در کنکور تقریبا همانی بود که در آزمون های پارسه بود. یعنی رتبه ها جا به جا نشد و آن تفاوت کمی هم که بود به نظرم ربط مستقیم به همین بازیبینی دارد که گفتم باید رد آزمون‌ها اتفاق بیفتد " این پارسه ای موفق معتقد است قبولی در کنکور ارشد خیلی راحت تر از کنکور کارشناسی است و برای این حرفش هم دلیل دارد «در ارشد می توانی به راحتی با درصد های 40،50 نتیجه بگیری. تعداد شرکت کننده های ارشد خیلی کمتر از داوطلبان کارشناسی است  و همین تعداد هم اکثرا شاغلند یا کسانی که نمی‌توانند وقت کاملی برای درس خواندن بگذارند و ... . نکته مهم این است که تعداد زیاد داوطلبان کنکور کارشناسی باعث می شود این کنکور از حالت رقابت علمی خارج شود با توجه به همه این نکات  اگر کسی در کنکور ارشد جدی باشد و تمرکزش را روی درس خواندن بگذارد حتما موفق شود»

علیرضا معتقد است درس های طراحی الگوریتم،هوش مصنوعی و محاسبات عددی در کنکور سخت بوده ولی ریاضی مهندسی، آمار و ساختمان داده آسان. از علیرضا درباره جزوه های پارسه می پرسیم . او که جزوه ها را دیده دوباره مختصر جواب می دهد «هم خوب بود هم بد بود» و وقتی می بیند ما توضیح بیشتر می‌‌خواهیم توضیح می‌دهد « مثلا مدار الکتریکی و ساختمان داده خوب بود و مدار منطقی و هوش مصنوعی بد» علی رضا که حدود 350- 300 هزار تومان برای کنکور ارشدش خرج کرده معتقد است « اینکه کلا امتحان و کلاس و ... مفید است یا نه، بستگی مستقیم به خود فرد دارد. مثلا من اصلا احتیاجی به کلاس رفتن ندارم. خودم جزوه دارم و جدی می‌نشینم و می خوانم» و در آخر گپ سختمان، رتبه برتر پارسه با جدیت تمام‌تر به اهالی پارسه پیشنهاد می دهد «برای داوطلبانشان وقت بیشتری برای مشاوره بگذارند».
منبع: http://moshavereh.parsehportal.com

توانایی استفاده از فرصت

در رابطه با توانایی ما برای استفاده از فرصت ها باید بگم که بیشتر آدم ها یاد گرفتن که به جای فرصت سازی،فرصت سوزی بکنن.مفهوم حرفام رو در قالب یک داستان میگم،اگرچه مصداق داستان واقعی نیست اما مهم جان مطلب هستش که با برداشت های متفاوت میشه نتیجه های متفاوتی ازش گرفت! 

  

 فرشته ای از آسمون میاد پایین پیش یک مرد و بهش میگه که سه تا فرصت داری که هر خواسته ای که داشته باشی برآورده میشه.  

وقتی زن مرد فهمید به اسرار و خواهش شوهرش رو راضی کرد که یکی از اون سه آرزو رو برای اون خرج کنه و دوتای دیگه رو برای خودش نگه داره. آرزوی زن این بود که زیباترین زن شهر بشه. مرد آرزو کرد و برآورده شد.زنش اونقدر زیبا شد که مردم دسته دسته برای دیدنش میومدن.تا مدتی وضعیت همین طوری ادامه داشت تا اینکه مرد و خانواده زن از اوضاع موجود خسته شدن.آسایشی براشون باقی نمونده بود.مرد که خسته شده بود ناخواسته گفت:زن الهی جونور(جانور!) بشی که خسته ام کردی... حرف مرد تموم نشده بود که ،زنش... 

 این بار مردم از در و دیوار پایین میومدن برای دیدن زشت ترین مخلوق! 

 آخرش؟!  

مرد مجبور شد آرزوی سوم رو هم خرج زنش بکنه تا همه چیز به حالت عادی برگرده..تا بتونن زندگی عادی خودشون رو ادامه بدن!  

نتیجه گیری:1-زن نگیرید2-اگر زن گرفتید به حرفش گوش ندید3-همیشه متعادل باشید  

 

واقعیت امر اینه که بیشتر آدما یاد نگرفتن از فرصت هایی که براشون پیش میاد استفاده بکنن.گاهی وقتا باید تیزبین بود تا فرصت ها رو دید،باید ریزبین بود،باید دقت کرد و امیدوار بود. انتظار معجزه نداشته باشید،اگر فرصت پیش نمیاد خودتون به وجودش بیارید و اون فرصت رو جذب کنید.تلاش کنید تا یاد بگیرید از فرصت های ساخته شده استفاده کنید چون فرصت سوخته به درد جرز لای دیوار میخوره!